می برد نه «تقلیل».) اما با مقایسه با زمان جونز همه چیز ترقی کرده بود. سکوئیلر به سرعت اعدادی پشت سر هم می خواند تا به حیوانات نشان دهد حالا از زمان جونز جوی بیشتر، یونجه فراوانتر و شلغم زیادتری دارند، ساعات کمتری کار می کنند و آب آشامیدنیشان گواراتر، عمرشان طولانیتر، بهداشت نوزادان بهتر شده است، در طویله کاه بیشتر دارند و مگس کمتر آزار میدهد. حیوانات تمام این مطالب را باور می کردند. در واقع خاطره دوره جونز تقریبا محو شده بود. نمیدانستند که زندگی امروزشان با اینکه سخت و خالی است، غالبا گرسنه اند سردشان است و معمولا جز هنگام خواب، کار می کنند. ولی بی شک روزهای قدیم از امروز هم بدتر بوده است. از این طرز فکر خشنود بودند. به علاوه آن روزها برده بودند و امروز آزادند و خود این مسئله بزرگترین برتری زندگی امروز نسبت به گذشته بود و نکته ای بود که سکوئیلر هیچگاه از اشاره بدان غفلت نمی کرد. در این روزها دهانهای بیشتری برای خوردن باز بود: در پاییز چهار ماده خوک تقریبا همه در یک وقت و مجموعا سی و یک توله آوردند که تقریبا همه سیاه و سفید بودند و چون ناپلئون تنها خوک نر مزرعه بود اصل و نسب آنها را می شد حدس زد. اعلام کردند که پس از خرید آجر و تیر مدرسه ای در باغ ساخته خواهد شد. عجالتا بچه خوکها در آشپزخانه و توسط شخص ناپلئون تعلیم می گرفتند. در باغ ورزش می کردند و از بازی با توله سایر حیوانات منع شده بودند. در همین ایام عادت بر این جاری شده بود که هرگاه حیوانی سر راه خوکی قرار می گرفت، کنار می ایستاد تا خوک بگذرد، به علاوه مرسوم شده بود که خوکها در هر درجه، به عنوان امتیاز، روزهای یکشنبه روبان سبزی به دمشان ببندند. مزرعه سال نسبتا پر موفقیتی را گذرانده بود اما هنوز کم پولی بود. آجر و ماسه و گچ برای مدرسه باید خریداری می شد، به علاوه لازم بود برای خرید آلات آسیاب بادی باز پول پس انداز شود. بعد نفت و شمع ساختمان، شکر ناپلئون (سایر خوکها را از خوردن قند منع کرده بود چون می گفت موجب چاقی است) و چیزهای دیگر از قبیل میخ و نخ و ذغال و سیم و خرده آهن و بیسکویت سگ هم باید تهیه میشد. یونجه و قسمتی از محصول سیب زمینی فروخته شد و قرارداد فروش تخم مرغ به ششصد تخم مرغ در هفته افزایش یافت، طوریکه در آن سال به اندازه کافی جوجه تولید نشد و تعداد مرغها ثابت ماند. جیره ها که در ماه دسامبر تقلیل پیدا