نام کتاب: قلعه حیوانات
حقیقت سالهاست جیره خوار پیل کینگتن، است.
خوکها از نیرنگی که ناپلئون زده بود یعنی با تظاهر به دوستی با پیل کینگتن، فردریک را وادار کرده بود دوازده لیره قیمت الوار را بالا ببرد، خیلی کیف کردند. سکوئیلر می گفت فضیلت ناپلئون در این است که به هیچ کس اعتماد ندارد و این عدم اعتماد را نسبت به فردریک هم نشان داده است. فردریک میخواسته قیمت الوار را با قطعه کاغذی که به آن چک می گویند بپردازد اما ناپلئون هشیار قبول نکرده و گفته است باید تمام مبلغ با اسکناس پنج لیره‌ای و آن هم قبل از حمل جنس پرداخت شود و فردریک وجه را پرداخته و مبلغ درست معادل قیمت خرید ماشین آلات آسیاب بادی است. در خلال این احوال، الوارها را با سرعت تمام حمل می کردند. پس از آنکه همه را بردند جلسه خصوصی دیگری در طویله تشکیل شد تا حیوانات اسکناسهای فردریک را ببینند. ناپلئون با لبخندی حاکی از موفقیت و در حالی که هر دو نشانش را زینت پیکر ساخته بود روی بستری از کاه بالای سکو آرمیده بود. در کنارش پولها در یک ظرف چینی بطور منظم چیده شده بود. حیوانات یکی یکی و با آرامی از جلو آن گذشتند و با دقت بسیار به آن خیره شدند. باکسر پوزه اش را برای بو کردن اسکناسها جلو برد و کاغذهای نازک را به خش و خش انداخت.
سه روز بعد هیاهوی عجیبی برپا شد. ویمپر با رنگ پریده به سرعت با دوچرخه از راه رسید، دوچرخه را در حیاط انداخت و مستقیما به ساختمان رفت. پس از یک لحظه صدای غرش خشم آلودی از عمارت ناپلئون بلند شد. خبر واقعه چون بمبی در قلعه ترکید. اسکناسها جعلی بود و فردریک الوارها را در ازای هیچ خریده بود.
ناپلئون حیوانات را احضار کرد و با صدای وحشتناکی حکم اعدام فردریک را صادر نمود. گفت او را پس از دستگیر کردن زنده زنده خواهند جوشاند. در ضمن حیوانات را آگاه ساخت که باید انتظار بدتری هم داشت، چه بسا فردریک و کسانش در هر دقیقه حمله ای را که مدتها انتظارش می رفت آغاز کنند. در تمام راه های قلعه قراول گمارده شد و به علاوه چهار کبوتر با پیامهای مسالمت آمیز و به امید تجدید روابط حسنه با

صفحه 61 از 85