نام کتاب: قلعه حیوانات
یکی یکی می کشیدند، حتی موریل و بنجامین خود را به ارابه سبکی بسته بودند و سهمی در کار داشتند. در اواخر تابستان مقدار کافی سنگ جمع و ذخیره شد و ساختمان تحت نظارت خوکها شروع شد. اما کار کند پیش می رفت و دشوار بود. بسیاری از اوقات یک روز تمام صرف این میشد که قطعه سنگی را بالا بکشند و تازه بعضی اوقات سنگی که از آن بالا رها میشد نمی‌شکست. هیچ کاری بدون وجود باکسر که نیرویش معادل مجموع نیروی بقیه حیوانات بود به ثمر نمی رسید. وقتی که سنگ میلغزید و حیوانات می‌دیدند الان است که خودشان هم به پایین پرت شوند و از نومیدی فریاد و فغان‌شان به هوا می رفت همیشه باکسر بود که خود را مقابل طناب نگاه می داشت و سنگ را متوقف می کرد. قیافه او که وجب به وجب دامنه را با زحمت می پیمود و نفس نفس میزد و با نوک سمش به زمین پنجه می کشید و دو پهلویش از عرق پوشیده بود، منظره ای بود که هر کسی را مالامال از تعجب و تحسین می کرد.
کلوور به او گوشزد می کرد که به خود زیاد فشار نیاورد اما او گوش نمیداد. از نظر او دو شعار «من بیشتر کار خواهم کرد.» و «همیشه حق با ناپلئون است.» جوابگوی هر مسئله ای بود. با جوجه خروس قرار گذاشته بود صبحها به جای نیم ساعت سه ربع ساعت زودتر بیدار کند. با آنکه در این روزها کمتر فراغت داشت هر گاه فرصتی پیدا می کرد به تنهایی به کنار تپه سنگ می رفت و بدون کمک، یک بار سنگ خرد، را به نزدیک محل ساختمان حمل می کرد. با وجود سختی کار وضع حیوانات در طول تابستان چندان بد نبود. اگر از زمان جونز غذا بیشتری نداشتند کمتر هم نداشتند. این امتیاز که باید فقط غذای خود را تهیه کنند و ناگزیر نبودند پنج آدم حریص را هم سیر کنند آنقدر مهم بود که جبران کمبودهای دیگر را می کرد. در خیلی از امور طرز کار حیوانات کاملتر و عملی تر از آدمها بود و از میزان کار می کاست. مثلا علف کنی چنان کامل صورت می گرفت که مسلما بشر از عهده‌اش برنمی آمد و یا چون هیچ حیوانی دزدی نمی‌کرد دیگر حاجتی

صفحه 38 از 85