سایر حیوانات مزرعه از حرف الف جلوتر نرفتند و هم چنین کاشف به عمل آمد که حیوانات کودن، مانند گوسفندان، مرغان و اردکها قادر به از بر کردن هفت فرمان نیستند. سنوبال پس از مدتی فکر اعلام داشت که هفت فرمان می تواند به «چهار پا خوب، دو پا بد» خلاصه شود و گفت این شعار شامل اساسی حیوانگری است. هر که آن را کاملا دریابد از شر نفوذ انسان مصون است. پرندگان ابتدا اعتراض کردند، چون خود آنها هم ظاهرا دو پا داشتند، ولی سنوبال به آنان ثابت کرد که چنین نیست. گفت، «رفقا بال پرنده عضوی است برای حرکت و نه برای اخذ برکت، بنابراین به عنوان پا محسوب میشود. دست علامت مشخصه انسان است و با آن مرتکب تمام اعمال زشتش میشود.»
پرندگان چیزی از کلمات طویل سنوبال دستگیرشان نشد ولی توضیحاتش را پذیرفتند و همه آماده از بر کردن شعار جدید شدند. «چهارپا خوب، دو پا بد» بر دیوار قلعه و بالای هفت فرمان و با حروف درشتتر نوشته شد. وقتی آنرا فرا گرفتند، گوسفندها چنان به آن دلبستگی پیدا کردند که هر وقت در مزرعه استراحت می کردند، «چهار پا خوب، دو پا بد» را ساعتها بع بع می کردند بی آنکه خسته شوند. ناپلئون به کمیته های سنوبال توجهی نداشت و می گفت، «تربیت جوانان مقدم بر هر کاری است که برای بزرگسالان می کنیم.» اتفاقا کمی پس از برداشت یونجه جسی و بلوبل روی هم نه توله قوی و سالم زائیدند. ناپلئون توله ها را به محض آن که از شیر گرفته شدند از مادرهاشان گرفت و گفت شخصا عهده دار تعلیم و تربیتشان می شود. آنها را به بالاخانهای که فقط به وسیله نردبان به یراق خانه راه داشت برد و آنها را در چنان انزوایی نگاه داشت که سایرین به زودی وجودشان را فراموش کردند. معمای شیر به زودی حل شد: هر روز با خوراک خوکها مخلوط می شد. سیبهای زودرس داشت می رسید و زمین باغ میوه از سیبهای باد زده پوشیده شده بود. حیوانات تصور کرده بودند که طبعا سیبها بین همه و به تساوی تقسیم میشود ولی دستور صادر شد که سیبها جمع آوری شود و برای خوراک خوکها به یراق خانه فرستاده شود. بعد از
پرندگان چیزی از کلمات طویل سنوبال دستگیرشان نشد ولی توضیحاتش را پذیرفتند و همه آماده از بر کردن شعار جدید شدند. «چهارپا خوب، دو پا بد» بر دیوار قلعه و بالای هفت فرمان و با حروف درشتتر نوشته شد. وقتی آنرا فرا گرفتند، گوسفندها چنان به آن دلبستگی پیدا کردند که هر وقت در مزرعه استراحت می کردند، «چهار پا خوب، دو پا بد» را ساعتها بع بع می کردند بی آنکه خسته شوند. ناپلئون به کمیته های سنوبال توجهی نداشت و می گفت، «تربیت جوانان مقدم بر هر کاری است که برای بزرگسالان می کنیم.» اتفاقا کمی پس از برداشت یونجه جسی و بلوبل روی هم نه توله قوی و سالم زائیدند. ناپلئون توله ها را به محض آن که از شیر گرفته شدند از مادرهاشان گرفت و گفت شخصا عهده دار تعلیم و تربیتشان می شود. آنها را به بالاخانهای که فقط به وسیله نردبان به یراق خانه راه داشت برد و آنها را در چنان انزوایی نگاه داشت که سایرین به زودی وجودشان را فراموش کردند. معمای شیر به زودی حل شد: هر روز با خوراک خوکها مخلوط می شد. سیبهای زودرس داشت می رسید و زمین باغ میوه از سیبهای باد زده پوشیده شده بود. حیوانات تصور کرده بودند که طبعا سیبها بین همه و به تساوی تقسیم میشود ولی دستور صادر شد که سیبها جمع آوری شود و برای خوراک خوکها به یراق خانه فرستاده شود. بعد از