با رفتن انسانهای طفیلی و بی ارزش غذای بیشتر داشتند و با اینکه در کار مجرب نبودند، فراغت بیشتری هم داشتند. البته با اشکالات فراوانی هم مواجه بودند مثلا در آخر سال پس از جمع آوری غله ناگزیر بودند خوشه ها را به سبک قدیم لگد کنند و کاه را با فوت کردن جدا سازند، چون مزرعه ماشین خرمن کوبی نداشت اما خوکان با درایت و باکسر با زور بازو همیشه کار را پیش می بردند. باکسر مورد اعجاب و تحسین همه بود. حتی زمان جونز هم پر کار بود ولی حالا بیش از همیشه به نظر سه اسب می آمد. روزهایی پیش می آمد که فشار همه کار مزرعه روی شانه های پرقدرت او می افتاد. از صبح تا شب هر جا که کار دشواری بود همیشه او بود که می راند و می کشید. با جوجه خروس قرار گذاشته بود که او را صبحها نیم ساعت قبل از سایرین بیدار کند و داوطلبانه، قبل از آنکه کار روزانه شروع شود، هر جا که کار فوق العاده ای بود به کار می پرداخت. هر وقت مشکل و مسئله ای طرح میشد جوابش این بود که، «من بیشتر کار خواهم کرد» و این جواب را شعار خود کرده بود. هر کس به تناسب ظرفیت خود کار می کرد. مثلا مرغها و اردکها در موقع خرمن برداری در حدود پنجاه کیلو غله پخش و پلا شده را جمع آوری کرده بودند. نه کسی دزدی می کرد و نه کسی از سهم جیرهاش شکایتی داشت. از نزاع و گاز گرفتن و حسادت که از عادات زندگی ایام گذشته بود تقریبا اثری نبود. هیچیک یا تقریبا هیچیک شانه از زیر بار کار خالی نمیکرد. البته مالی صبحها در برخاستن از خواب تنبل بود و کار را قبل از وقت و به بهانه اینکه ریگی در سم دارد تعطیل می کرد. و رفتار گربه نسبتا غریب بود. از همان ابتدا همه متوجه شدند که موقع کار گربه غیب میشود و ساعتها ناپدید است و فقط وقت غذا یا بعد از کار مثل اینکه هیچ اتفاقی نیفتاده دوباره سروکلهاش پیدا میشود. اما همیشه چنان بهانههای عالی داشت و چنان با مهر و محبت خرخر می کرد که امکان نداشت در حسن نیتش تردید شود. بنجامین الاغ پیر، بعد از انقلاب کوچکترین تغییری نکرده بود. کارش را با همان سر سختی و کندی دوران جونز انجام میداد، نه از زیر بار کار شانه خالی می کرد و نه کاری داوطلبانه انجام میداد. هیچگاه درباره انقلاب و نتایج آن اظهار نظر نمیکرد و وقتی از او می پرسیدند: مگر خوشحالتر