نام کتاب: غرور و تعصب
برگشته اند. اشتباه کرده اند که زحمت داده اند. تازه، خانم بنت مطمئن بود که
جین دوباره سرما خورده .... اما پدرشان، با اینکه کلا در ابراز رضایت ممسک بود، این بار از دیدن دخترهایش خیلی خوشحال شد. به ارزش و اهمیت آنها در جمع خانواده پی برده بود. شب ها که دور هم جمع می شدند، دیگر از آن جان و روح سابق خبری نبود، حتی جمع شدن شان بی معنا شده بود، و جای جین و الیزابت واقعا خالی بود.
طبق معمول، مری غرق مطالعه درباره صدای باس تمام عیار و همین طور طبیعت آدمی بود. باز هم مطالب تازه ای استخراج کرده بود که می بایست از آن تمجید کرد، همین طور ملاحظاتی در باب اخلاقیات پیش پا افتاده که می بایست حتما شنید. کاترین و لیدیا هم اخبار دست اول داشتند. از چهارشنبه به بعد خیلی کارها در هنگ انجام شده بود و خیلی حرف ها هم زده شده بود. چند تا از افسرها با شوهر خاله آن ها تا دیروقت شام خورده بودند، یک نفر شلاق خورده بود، و این شایعه قوی هم سر زبان ها بود که کلنل فورستر قرار است زن بگیرد.

صفحه 67 از 431