دارسی گفت: «محدوده این فضل و کمالاتی که تو می گویی خیلی وسیع نیست. هر زنی که کیف ببافد و تور درست بکند، با این حساب صاحب فضل و کمالات است. ولی من در حرفی که در مورد همه خانم ها زدی زیاد با تو موافق نیستم. بین تمام آشناهایی که من می شناسم فوقش پنج شش نفر هستند که واقعا فضل و کمالات دارند.»
دوشیزه بینگلی گفت: «من هم موافقم.»
الیزابت گفت: «پس انتظارتان از زن صاحب فضل و کمالات باید خیلی زیاد باشد.»
«بله، خیلی زیاد.»
دستیار وفادار دارسی گفت: «اوه! واقعا کسی را نمی توان شایسته و با کمال دانست، مگر آنکه از حد و حدود معمولی بالاتر باشد. زنی که ما می گوییم فضل و کمالات دارد باید اطلاعات کامل درباره موسیقی ، آواز، نقاشی، رقص و زبان های روز داشته باشد. وانگهی، در حالت نگاه و طرز راه رفتن، لحن صدا، نحوه حرف زدن و اظهار عقیده، باید شرایطی داشته باشد، وگرنه شایسته چنین عنوانی نیست.»
دارسی اضافه کرد: «همه این ها را باید داشته باشد به علاوه چیزی مهم تر، یعنی مدام باید با مطالعه زیاد ذهن خودش را رشد بدهد.»
الیزابت گفت: «حالا دیگر تعجب نمی کنم که شما فقط شش زن با این خصوصیات می شناسید. سؤال می کنم که اصلا چنین زنی می شناسید؟» |
«این قدر به هم جنس های خودتان بد بینید که در امکانش شک می کنید؟»
«من چنین زنی ندیده ام. تا به حال ندیده ام که این همه استعداد، ذوق و سلیقه، پشتکار، و ادب و نزاکتی که شما می گویید یک جا جمع شده باشد.»
خانم هرست و دوشیزه بینگلی به این بی انصافی و شک و تردید اعتراض کردند، و هر دو هم گفتند خیلی از زنها را می شناسند که همه این شرایط را دارند. بعد هم آقای هرست آن ها را به آرامش خواند و از بی توجهی شان به
دوشیزه بینگلی گفت: «من هم موافقم.»
الیزابت گفت: «پس انتظارتان از زن صاحب فضل و کمالات باید خیلی زیاد باشد.»
«بله، خیلی زیاد.»
دستیار وفادار دارسی گفت: «اوه! واقعا کسی را نمی توان شایسته و با کمال دانست، مگر آنکه از حد و حدود معمولی بالاتر باشد. زنی که ما می گوییم فضل و کمالات دارد باید اطلاعات کامل درباره موسیقی ، آواز، نقاشی، رقص و زبان های روز داشته باشد. وانگهی، در حالت نگاه و طرز راه رفتن، لحن صدا، نحوه حرف زدن و اظهار عقیده، باید شرایطی داشته باشد، وگرنه شایسته چنین عنوانی نیست.»
دارسی اضافه کرد: «همه این ها را باید داشته باشد به علاوه چیزی مهم تر، یعنی مدام باید با مطالعه زیاد ذهن خودش را رشد بدهد.»
الیزابت گفت: «حالا دیگر تعجب نمی کنم که شما فقط شش زن با این خصوصیات می شناسید. سؤال می کنم که اصلا چنین زنی می شناسید؟» |
«این قدر به هم جنس های خودتان بد بینید که در امکانش شک می کنید؟»
«من چنین زنی ندیده ام. تا به حال ندیده ام که این همه استعداد، ذوق و سلیقه، پشتکار، و ادب و نزاکتی که شما می گویید یک جا جمع شده باشد.»
خانم هرست و دوشیزه بینگلی به این بی انصافی و شک و تردید اعتراض کردند، و هر دو هم گفتند خیلی از زنها را می شناسند که همه این شرایط را دارند. بعد هم آقای هرست آن ها را به آرامش خواند و از بی توجهی شان به