نام کتاب: غرور و تعصب
و بی اصل و نسب وصلت کند. بالاخره الیزابت به این نتیجه رسید که آقای دارسی از سویی تحت تأثیر این بدترین نوع غرور و نخوت قضاوت می کند و از سویی نیز دوست دارد آقای بینگلی را برای خواهر خودش نگه دارد.
هیجان و گریه ای که به سراغ الیزابت آمد باعث سردرد شدیدش شد. نزدیک شب، این سردرد بیشتر شده و الیزابت دیگر نخواست حتی رنگ آقای دارسی را ببیند. این بود که تصمیم گرفت همراه قوم و خویش هایش به روزینگز نرود که قرار بود آن جا چای بخورند. خانم کالینز که دید الیزابت واقعاً حالش خوش نیست زیاد به او اصرار نکرد و تا جایی که از دستش بر می آمد از شوهرش خواست که او هم اصرار نکند، اما آقای کالینز نتوانست این موضوع را به زبان نیاورد که اگر الیزابت در خانه بماند لیدی کاترین کمی ناراحت می شوند.

صفحه 210 از 431