فصل 6
بعد از این دعوت، احساس کامیابی آقای کالینز به اوج رسید. این که می توانست شکوه و جلال بانوی خود را به مهمانان متحیر خود نشان بدهد، این که می گذاشت آن ها نهایت التفات بانو به او و همسرش را ببینند، دقیقا چیزی بود که آرزویش را داشت. و این که به همین زودی آرزویش برآورده می شد، نمونه ای بود از الطاف لیدی کاترین که او نمی دانست در تعریف و تمجید و ابراز امتنان آن چه طور باید حق مطلب را ادا کند.
گفت: «اعتراف می کنم که نمی بایست متعجب شوم از این که سرکار علیه روز شنبه مقرر فرموده اند به صرف چای برویم و شب را در روزینگز خدمت ایشان باشیم. با توجه به محبت ایشان اصلا انتظاری جز این نمی رفت. اما چنین عنایتی را چه کسی پیش بینی می کرد؟ چه کسی تصور می کرد که ما برای صرف غذا به آنجا دعوت بشویم (آن هم کل ما)، تازه بلافاصله بعد از ورود شما!»
سر ویلیام جواب داد: «من با شناختی که از رفتار بزرگان دارم کمتر متعجب شده ام. می دانید که وضعیتم در زندگی طوری بوده که لاجرم چنین شناختی پیدا کرده ام. در دربار، موارد این چنینی آداب دانی و نزاکت کم نیست.»
بعد از این دعوت، احساس کامیابی آقای کالینز به اوج رسید. این که می توانست شکوه و جلال بانوی خود را به مهمانان متحیر خود نشان بدهد، این که می گذاشت آن ها نهایت التفات بانو به او و همسرش را ببینند، دقیقا چیزی بود که آرزویش را داشت. و این که به همین زودی آرزویش برآورده می شد، نمونه ای بود از الطاف لیدی کاترین که او نمی دانست در تعریف و تمجید و ابراز امتنان آن چه طور باید حق مطلب را ادا کند.
گفت: «اعتراف می کنم که نمی بایست متعجب شوم از این که سرکار علیه روز شنبه مقرر فرموده اند به صرف چای برویم و شب را در روزینگز خدمت ایشان باشیم. با توجه به محبت ایشان اصلا انتظاری جز این نمی رفت. اما چنین عنایتی را چه کسی پیش بینی می کرد؟ چه کسی تصور می کرد که ما برای صرف غذا به آنجا دعوت بشویم (آن هم کل ما)، تازه بلافاصله بعد از ورود شما!»
سر ویلیام جواب داد: «من با شناختی که از رفتار بزرگان دارم کمتر متعجب شده ام. می دانید که وضعیتم در زندگی طوری بوده که لاجرم چنین شناختی پیدا کرده ام. در دربار، موارد این چنینی آداب دانی و نزاکت کم نیست.»