بگیرد (که باز هم می گویم، خدا کند تا سال های سال گریبان ما را نگیرد) آن وقت این دخترها زیاد ضرر نخواهند کرد. قوم و خویش عزیز، این نیت من بوده و خیال بافی هم نمی کنم که این قضیه سبب می شود شما مرا غرق در الطاف خود خواهید کرد. خب، حالا کاری برایم نمانده جز این که با زبان خیلی گویا بابت احساسات پرشورم به شما اطمینان بدهم. در مورد جهیزیه هیچ نظری ندارم و از پدرتان این جور تقاضاها نخواهم کرد، چون خوب می دانم که نمی شود فراهمش کرد، و چهار درصد سود هزار پوند که فقط بعد از فوت مادرتان مال شما خواهد بود، تنها چیزی است که شما در آن ذی حق هستید. لذا، در این باب، من کاملا سکوت خواهم کرد. شما باید خیال تان راحت باشد که وقتی ازدواج کردیم هیچ حرف پول و نداری از زبانم نخواهید شنید.»
حالا دیگر لازم بود که الیزابت حرف آقای کالینز را قطع کند.
گفت: «خیلی تند می روید، آقا. فراموش نکنید که من هیچ جوابی به شما نداده ام. اجازه بدهید بدون اتلاف وقت به شما جواب بدهم. بابت تعارفات و تمجیدهایی که از من کرده اید، تشکر مرا بپذیرید. من از پیشنهادهای شما کاملا ممنونم و به خود می بالم، اما چاره ای ندارم جز رد کردن پیشنهاد شما.»
آقای کالینز خیلی رسمی دستش را در هوا تاب داد و در جواب گفت: «قرار نیست به من یاد بدهید که معمولا خانم های جوان وقتی خواستگاری مردها را در نهان می پذیرند باز هم دفعه اول رد می کنند. گاهی هم این رد کردن دو بار یا حتی سه بار تکرار می شود. به خاطر همین، از حرفی که زده اید به هیچ وجه ناامید نمی شوم، و امیدوارم که به همین زودی ها با شما به کلیسا بروم.»
الیزابت گفت: «آقا، قسم می خورم که امیدواری تان بعد از این حرف من هیچ توجیهی ندارد. مطمئن باشید که اگر آن نوع خانم ها هم وجود داشته باشند لااقل من جزو کسانی نیستم که سعادت خودم را به خطر بیندازم و خیال کنم دفعه دوم هم از من تقاضا می شود. من در این جواب رد دادن کاملا
حالا دیگر لازم بود که الیزابت حرف آقای کالینز را قطع کند.
گفت: «خیلی تند می روید، آقا. فراموش نکنید که من هیچ جوابی به شما نداده ام. اجازه بدهید بدون اتلاف وقت به شما جواب بدهم. بابت تعارفات و تمجیدهایی که از من کرده اید، تشکر مرا بپذیرید. من از پیشنهادهای شما کاملا ممنونم و به خود می بالم، اما چاره ای ندارم جز رد کردن پیشنهاد شما.»
آقای کالینز خیلی رسمی دستش را در هوا تاب داد و در جواب گفت: «قرار نیست به من یاد بدهید که معمولا خانم های جوان وقتی خواستگاری مردها را در نهان می پذیرند باز هم دفعه اول رد می کنند. گاهی هم این رد کردن دو بار یا حتی سه بار تکرار می شود. به خاطر همین، از حرفی که زده اید به هیچ وجه ناامید نمی شوم، و امیدوارم که به همین زودی ها با شما به کلیسا بروم.»
الیزابت گفت: «آقا، قسم می خورم که امیدواری تان بعد از این حرف من هیچ توجیهی ندارد. مطمئن باشید که اگر آن نوع خانم ها هم وجود داشته باشند لااقل من جزو کسانی نیستم که سعادت خودم را به خطر بیندازم و خیال کنم دفعه دوم هم از من تقاضا می شود. من در این جواب رد دادن کاملا