نام کتاب: غرور و تعصب
است». بعد تعظیم غرایی کرد و از نزد الیزابت به طرف آقای دارسی رفت، و الیزابت دید که آقای کالینز چگونه عرض ارادت می کند و آقای دارسی با چه حیرت و تعجبی به آقای کالینز نگاه می کند و حرف هایش را می شنود. این قوم و خویش الیزابت قبل از سخنرانی اثر اول خیلی جدی و متین تعظیمی کرد. الیزابت حتی یک کلمه این سخنرانی را نمی شنید، اما احساس می کرد همه حرف های او را می فهمد، از حرکت لب آقای کالینز الفاظ «عذرخواهی»، «هانسفرد» و «لیدی کاترین دو بورگ» را تشخیص می داد. ... الیزابت از این که می دید آقای کالینز آبروی خود را در برابر چنین مردی می ریزد ناراحت بود. آقای دارسی با تعجبی که پنهان شدنی نبود به او نگاه می کرد. بالاخره که آقای کالینز به آقای دارسی اجازه حرف زدن داد، آقای دارسی با نزاکت سر سری جوابش را داد. اما آقای کالینز از رو نرفت و باز هم حرف زد، و هر چه این سخنرانی دوم آقای کالینز طولانی تر شد بی اعتنایی آقای دارسی هم بیشتر شد و در پایان سخنرانی فقط سری تکان داد و به طرف دیگر رفت. بعد هم آقای کالینز به نزد الیزابت برگشت.
گفت: «هیچ دلیلی ندارم که از شرفیابی ام ناراضی باشم. آقای دارسی از این اظهار ادب خیلی راضی به نظر می رسیدند. با نهایت ادب به من جواب دادند و حتی افتخار دادند و گفتند که چنان به بصیرت لیدی کاترین اعتقاد دارند که مطمئن هستند ایشان هیچ گاه بدون حکمت و دلیل به کسی اظهار لطف نمی کنند. فکر خیلی خوبی بود. روی هم رفته، من از مصاحبت ایشان محظوظ شده ام.»
الیزابت که دیگر موضوع مورد علاقه ای نداشت تا دنبال کند، تقریبا همه هوش و حواسش را داد به خواهرش و آقای بینگلی، و افکار مطبوعی که از صحبت های جین ناشی می شد سبب شد الیزابت هم به اندازه خود جین خوشحال بشود. در خیالش جین را می دید که در همان خانه سر و سامان گرفته و غرق در سعادتی است که از ازدواجی سرشار از احساس و محبت پدید می آید. در چنین اوضاع و احوالی حتی می دید که می تواند دو خواهر

صفحه 110 از 431