واقف شده بود، ولی خرافات چنان در اهالی ریشه کرده بود که خیلی ها مخالفت میکردند که در آب انبارها املاح معدنی ریخته شود. می ترسیدند که افتخار به دست آوردن بیضه های بادکرده را که نمودار مردانگیشان بود از دست بدهند.
دکتر خوونال اوربینو درست به همان اندازه ای که نگران آب آلوده بود، نگران وضعیت بهداشتی بازار عمومی هم بود. محوطه ای وسیع و روباز در جلوی خلیج لاس آنیماس جایی که کشتی های بادبانی جزایر آنتیل لنگر می انداختند. یکی از سیاحان مشهور آن زمان، آنجا را زیباترین جای جهان می دانست: بازاری بسیار متنوع. در واقع هم همین طور بود. بازاری بود بس غنی، با وفور نعمت و بسیار پر سر و صدا و در عین حال بازاری که بسیار خطرناک بود و موجب نگرانی می شد. روی انبوه زباله های خود، سرپا بر جای مانده بود. در دسترس جذر و مد دریا و طوفانهای سهمگین دریایی. درست در همان جا بود که آروغهای خلیج تمام فاضلاب را از دریا روی زمین خالی میکرد. پس مانده کشتارگاه مجاور نیز بدان افزوده می شد. سرهای بریده حیوانات، دل و روده های گندیده و پس مانده اجساد حیوانات که در مردابی از خون شناور بودند و زیر نور آفتاب یا ستارگان قرار داشتند. لاشخورها با موش ها و سگها سر آن لاشه ها مدام در حال زد و خورد بودند. در آن طرف گوزنها و خروس های اخته شده که گوشت خوشمزه ای داشتند و از جزایر سوتاونتو آورده می شدند، در قصابی ها از قاره ها آویخته بودند. حبوبات بهاری شهر آرخونا نیز روی حصیرهایی که روی زمین انداخته بودند، پهن بودند. دکتر خوونال اوربینو می خواست وضع آن محل را بهبود ببخشد، می خواست کشتارگاه را به محل دیگری انتقال دهند. می خواست که بازاری سرپوشیده با گنبدهای شیشه ای بسازند، شکل بازارهای قدیمی
دکتر خوونال اوربینو درست به همان اندازه ای که نگران آب آلوده بود، نگران وضعیت بهداشتی بازار عمومی هم بود. محوطه ای وسیع و روباز در جلوی خلیج لاس آنیماس جایی که کشتی های بادبانی جزایر آنتیل لنگر می انداختند. یکی از سیاحان مشهور آن زمان، آنجا را زیباترین جای جهان می دانست: بازاری بسیار متنوع. در واقع هم همین طور بود. بازاری بود بس غنی، با وفور نعمت و بسیار پر سر و صدا و در عین حال بازاری که بسیار خطرناک بود و موجب نگرانی می شد. روی انبوه زباله های خود، سرپا بر جای مانده بود. در دسترس جذر و مد دریا و طوفانهای سهمگین دریایی. درست در همان جا بود که آروغهای خلیج تمام فاضلاب را از دریا روی زمین خالی میکرد. پس مانده کشتارگاه مجاور نیز بدان افزوده می شد. سرهای بریده حیوانات، دل و روده های گندیده و پس مانده اجساد حیوانات که در مردابی از خون شناور بودند و زیر نور آفتاب یا ستارگان قرار داشتند. لاشخورها با موش ها و سگها سر آن لاشه ها مدام در حال زد و خورد بودند. در آن طرف گوزنها و خروس های اخته شده که گوشت خوشمزه ای داشتند و از جزایر سوتاونتو آورده می شدند، در قصابی ها از قاره ها آویخته بودند. حبوبات بهاری شهر آرخونا نیز روی حصیرهایی که روی زمین انداخته بودند، پهن بودند. دکتر خوونال اوربینو می خواست وضع آن محل را بهبود ببخشد، می خواست کشتارگاه را به محل دیگری انتقال دهند. می خواست که بازاری سرپوشیده با گنبدهای شیشه ای بسازند، شکل بازارهای قدیمی