و در عین حال طوفانی ماه دسامبر تنفسش می کردند. دکتر خوونال اوربینو سعی کرد که به شورای شهر تحمیل کند دورهای آموزشی برقرار کنند تا فقرا بتوانند یاد بگیرند برای خود مستراح بسازند. از جانب دیگر تمام سعی و کوشش خود را به کار برد تا مردم زباله های خود را در مرداب ها که قرنها بود انبار زباله های گندیده شده بود، نریزند و لااقل هفته ای دو بار آنها را در محلی دور و غیر مسکونی آتش بزنند.
به خوبی به خطرات آب آشامیدنی شهر واقف بود، اما همان تصور ساختن یک مسیل کافی بود تا همه، آن را عملی افسانه ای فرض کنند. کسانی که می بایستی مخارج ساختن آبرو را به عهده می گرفتند همگی خودشان در خانه ها آب انبار داشتند و آب باران سال های سال بود که آن جا، روی قطری از خزه های لزج، جمع می شد. در بین اثاثیه بسیار گرانبهای آن زمان مخزنهای چوبی آب دیده می شد که رویشان حکاکی شده بود و آب از فیلترهای سنگی آن، شبانه روز در تغارهای بزرگ سفالی، چکه میکرد. برای جلوگیری از این که کسی از همان جام حلبی که آب را بالا می کشیدند آب نخورد، لبهاش را دندانه دار ساخته بودند، مثل تاج پادشاهی در یک نمایش مضحک. آب، در تغارهای سفالی در سایه صاف و خنک بود و مزه جنگل را در دهان باقی می گذاشت. ولی دکتر خوونال اوربینو گول این گونه تصفیه ها را نمی خورد، چون میدانست که با وجود تمام احتیاطی که به خرج می دادند، ته آن مخزنها و تغارهای سفالی پناهگاه کرم های آب زیست بود. خود او در سال های طفولیت، ساعاتی طولانی، با ترسی صوفیانه به آن کرم ها خیره مانده و به دقت زیر نظرشان گرفته بود. او هم مثل بسیاری از مردم آن زمان خیال می کرد که کرم ها، ارواح موجوداتی مافوق الطبیعه هستند که دارند از عمق رسوب آب ها با دختران لاس میزنند و قادرند به انتقام های عاشقانه وحشتناکی
به خوبی به خطرات آب آشامیدنی شهر واقف بود، اما همان تصور ساختن یک مسیل کافی بود تا همه، آن را عملی افسانه ای فرض کنند. کسانی که می بایستی مخارج ساختن آبرو را به عهده می گرفتند همگی خودشان در خانه ها آب انبار داشتند و آب باران سال های سال بود که آن جا، روی قطری از خزه های لزج، جمع می شد. در بین اثاثیه بسیار گرانبهای آن زمان مخزنهای چوبی آب دیده می شد که رویشان حکاکی شده بود و آب از فیلترهای سنگی آن، شبانه روز در تغارهای بزرگ سفالی، چکه میکرد. برای جلوگیری از این که کسی از همان جام حلبی که آب را بالا می کشیدند آب نخورد، لبهاش را دندانه دار ساخته بودند، مثل تاج پادشاهی در یک نمایش مضحک. آب، در تغارهای سفالی در سایه صاف و خنک بود و مزه جنگل را در دهان باقی می گذاشت. ولی دکتر خوونال اوربینو گول این گونه تصفیه ها را نمی خورد، چون میدانست که با وجود تمام احتیاطی که به خرج می دادند، ته آن مخزنها و تغارهای سفالی پناهگاه کرم های آب زیست بود. خود او در سال های طفولیت، ساعاتی طولانی، با ترسی صوفیانه به آن کرم ها خیره مانده و به دقت زیر نظرشان گرفته بود. او هم مثل بسیاری از مردم آن زمان خیال می کرد که کرم ها، ارواح موجوداتی مافوق الطبیعه هستند که دارند از عمق رسوب آب ها با دختران لاس میزنند و قادرند به انتقام های عاشقانه وحشتناکی