پنجره داخل می شد، تحمل کند. دریا، چنان بود که گویی رویش خاکستر پاشیده اند. آن قصرهای قدیمی اشراف زادگان گویی همه به گداخانه تبدیل شده بودند. دیگر نمیشد در پشت بوی گند فاضلاب های باز، بوی معطر گل یاس را استشمام کرد. همه چیز به نظرش کوچک تر از زمانی میرسید که آنجا را ترک کرده بود، کوچکتر، فقیرتر و غم انگیزتر. و در زبالههای خیابانها تعداد موشها آنقدر زیاد بود که اسبهای وحشتزده کالسکه کم مانده بود روی سنگفرشها لیز بخورند. در آن مسافت طولانی از بندر تا محل مسکونی خودشان در محله نایبالسلطنه ها هیچ چیزی نیافت که لایق دلتنگی باشد. نومیدانه سر خود را برگرداند تا مادرش متوجه نشود که او در سکوت اشک می ریزد.
قصر قدیمی *مارکیز دِ کاسالدوئرو* که خاندان اوربینو *دِ لاکابه* همیشه در آن سکونت داشتند نیز در ویرانگی همگانی به سختی خود را سرپا نگاه داشته بود. مثل یک کشتی که در گروهی از کشتی شکسته ها، به اشکال هنوز روی آب باقی مانده باشد. دکتر خوونال اوربینو تمام این چیزها را موقعی کشف کرد که پا به دهلیز تاریک خانه گذاشت و یکمرتبه سخت دلش گرفت. دید که آن حوضچه وسط حیاط خلوت پر از گرد و خاک و بدون آب است. در باغچه، بوته ها همه بدون گل بودند و ایگواناها به آزادی رفت و آمد می کردند. متوجه شد که در راه پله عظیمی که پله هایش تماما از سنگ مرمر و هره اش از مس بود و به اتاق های اصلی منتهی می شد اغلب کاشی ها کنده و نابود شده اند و چند کاشی بر جای مانده، همه شکسته و لب پریده اند. پدرش که دکتری بود بیشتر از حاذق بودن، فدایی این و آن، در شیوع مرض وبای آسیایی که شش سال قبل
قصر قدیمی *مارکیز دِ کاسالدوئرو* که خاندان اوربینو *دِ لاکابه* همیشه در آن سکونت داشتند نیز در ویرانگی همگانی به سختی خود را سرپا نگاه داشته بود. مثل یک کشتی که در گروهی از کشتی شکسته ها، به اشکال هنوز روی آب باقی مانده باشد. دکتر خوونال اوربینو تمام این چیزها را موقعی کشف کرد که پا به دهلیز تاریک خانه گذاشت و یکمرتبه سخت دلش گرفت. دید که آن حوضچه وسط حیاط خلوت پر از گرد و خاک و بدون آب است. در باغچه، بوته ها همه بدون گل بودند و ایگواناها به آزادی رفت و آمد می کردند. متوجه شد که در راه پله عظیمی که پله هایش تماما از سنگ مرمر و هره اش از مس بود و به اتاق های اصلی منتهی می شد اغلب کاشی ها کنده و نابود شده اند و چند کاشی بر جای مانده، همه شکسته و لب پریده اند. پدرش که دکتری بود بیشتر از حاذق بودن، فدایی این و آن، در شیوع مرض وبای آسیایی که شش سال قبل
De Casalduero<br />De La Calle