خود دور شده بود که او مجبور شد نیم ساعت شنا کند تا خودش را به آنجا برساند، چون فلورنتینو آریثا بلد نبود پارو بزند و قایق را نزدیک کند. عاقبت وقتی به قایق رسید، برای ثابت کردن پافشاری خود، پیروزمندانه، دو جواهر زنانه را از دهان بیرون کشید و به او نشان داد.
آنچه را که پسربچه تعریف می کرد چنان شگفت انگیز بود که فلورنتینو آریثا به خود قول داد حتما شنا فرابگیرد و تا آن جایی که برایش امکان دارد در دریا پایین برود و آن شگفتی ها را به چشم خود ببیند. پسرک تعریف می کرد که در آن نقطه، فقط در عمق هیجده متری چندین و چند کشتی بادبانی قدیمی روی مرجان ها افتاده اند و تعداد آنها آنقدر زیاد است که قابل شمارش نیستند. تعریف کرد که مسئله معمایی و جالب این است که اسکلت آن کشتی ها به مراتب از کشتی هایی که در بندر صف کشیدهاند، سالم تر باقی مانده است. تعریف کرد که بعضی از کشتی های قدیمی، هنوز بادبان های صحیح و سالم دارند و تمام کشتی های غرق شده به خوبی در عمق دریا به چشم می خورند. انگار در همان لحظه غرق شده بودند. گویی همان خورشید ساعت یازده صبح روز شنبه نهم ژوئن هنگامی که غرق شده بودند، همچنان به روی آنها می تابد. چنان غرق در تخیلات خود بود که همه چیز را با هیجان و نفس نفس زنان تعریف می کرد. از تمام آن کشتیها آشکارتر همان کشتی سان خوزه بود که اسمش را با حروفی طلایی روی بدنه نوشته بودند ولی در ضمن به خاطر آن توپ های انگلیسی ها، بیشتر از بقیه صدمه دیده بود. تعریف می کرد که در داخل آن یک ماهی هشت پا دیده است با بیش از سیصد سال عمر و پاهای درازی که از لوله های توپ کشتی بیرون زده اند. هشت پا در آن سالها آن قدر رشد کرده که تمام سالن ناهارخوری کشتی را در خود گرفته و برای بیرون کشیدنش باید تمام کشتی را خرد کرد. تعریف کرد که
آنچه را که پسربچه تعریف می کرد چنان شگفت انگیز بود که فلورنتینو آریثا به خود قول داد حتما شنا فرابگیرد و تا آن جایی که برایش امکان دارد در دریا پایین برود و آن شگفتی ها را به چشم خود ببیند. پسرک تعریف می کرد که در آن نقطه، فقط در عمق هیجده متری چندین و چند کشتی بادبانی قدیمی روی مرجان ها افتاده اند و تعداد آنها آنقدر زیاد است که قابل شمارش نیستند. تعریف کرد که مسئله معمایی و جالب این است که اسکلت آن کشتی ها به مراتب از کشتی هایی که در بندر صف کشیدهاند، سالم تر باقی مانده است. تعریف کرد که بعضی از کشتی های قدیمی، هنوز بادبان های صحیح و سالم دارند و تمام کشتی های غرق شده به خوبی در عمق دریا به چشم می خورند. انگار در همان لحظه غرق شده بودند. گویی همان خورشید ساعت یازده صبح روز شنبه نهم ژوئن هنگامی که غرق شده بودند، همچنان به روی آنها می تابد. چنان غرق در تخیلات خود بود که همه چیز را با هیجان و نفس نفس زنان تعریف می کرد. از تمام آن کشتیها آشکارتر همان کشتی سان خوزه بود که اسمش را با حروفی طلایی روی بدنه نوشته بودند ولی در ضمن به خاطر آن توپ های انگلیسی ها، بیشتر از بقیه صدمه دیده بود. تعریف می کرد که در داخل آن یک ماهی هشت پا دیده است با بیش از سیصد سال عمر و پاهای درازی که از لوله های توپ کشتی بیرون زده اند. هشت پا در آن سالها آن قدر رشد کرده که تمام سالن ناهارخوری کشتی را در خود گرفته و برای بیرون کشیدنش باید تمام کشتی را خرد کرد. تعریف کرد که