سن فورد درحالیکه خیره به من می نگریست و هنوز دستانش را از روی زانوانش حرکت نداده بود، به آرامی گفت:
- قصه جالبی است. قصد اخاذی داری، کلمبیا؟
۔ مگر از شما پولی خواستم؟ فقط نمی توانم دست روی دست بگذارم تا برای خانم ولز توطئه قتل بچینند. همانطور که گفتم تو نباید مرا استخدام می کردی، سن فورد. من در مورد پرونده هایم تحقیقات بسیاری انجام می دهم، کاری که یک کارآگاه معمولی نمی کند. می دانم که شما بی پولید و در آن هشتصد هزار دلار غرق شده اید، درحالی که وراث دیگر را به بهانه اینکه نمی توانید استیون را پیدا کنید سر می دواندید. امیدوار بودید عمویتان بمیرد تا مشکل مالی شما حل شود. یکی از وراث، استیون را پیدا کرد، پس شما باید به او نامه می نوشتید. وقتی او داشت به اینجا می آمد هواپیما سقوط کرد. فکر می کنم همیشه می خواستید او را بکشید تا اجرای وصیت نامه به تعویق بیفتد. امیدوار بودی با استیون معامله کنی. او را ترغیب کنی به وصیت نامه اعتراض کند یا هر کاری که جلو اجرای آن را بگیرد تا عمویت بمیرد. ناپدید شدن مرموزانه استیون از بیمارستان برایت خیلی خوب بود، اما با توجه به اینکه می دانستی دیر یا زود آفتابی می شود، باید او را پیدا و به روشی ساکت می کردی. پس به فکر من افتادی.
- کلمبیا، چرند نگو. استخدامت کردم تا وارثی گمشده را پیدا کنی و این کار کاملا قانونی است. تو او را پیدا کردی، اینکه او بعدها کشته شد، به من ربطی ندارد. دهانش کاملا بسته بود.
همچنان می اندیشیدم که چرا به رویم اسلحه نمی کشد.
- این مرگ، گواهی صحت وصیت نامه را به تعویق می اندازد و تو امیدواری در این اثنا عمویت بمیرد. اما، سن فورد، من استیون مسینی را
- قصه جالبی است. قصد اخاذی داری، کلمبیا؟
۔ مگر از شما پولی خواستم؟ فقط نمی توانم دست روی دست بگذارم تا برای خانم ولز توطئه قتل بچینند. همانطور که گفتم تو نباید مرا استخدام می کردی، سن فورد. من در مورد پرونده هایم تحقیقات بسیاری انجام می دهم، کاری که یک کارآگاه معمولی نمی کند. می دانم که شما بی پولید و در آن هشتصد هزار دلار غرق شده اید، درحالی که وراث دیگر را به بهانه اینکه نمی توانید استیون را پیدا کنید سر می دواندید. امیدوار بودید عمویتان بمیرد تا مشکل مالی شما حل شود. یکی از وراث، استیون را پیدا کرد، پس شما باید به او نامه می نوشتید. وقتی او داشت به اینجا می آمد هواپیما سقوط کرد. فکر می کنم همیشه می خواستید او را بکشید تا اجرای وصیت نامه به تعویق بیفتد. امیدوار بودی با استیون معامله کنی. او را ترغیب کنی به وصیت نامه اعتراض کند یا هر کاری که جلو اجرای آن را بگیرد تا عمویت بمیرد. ناپدید شدن مرموزانه استیون از بیمارستان برایت خیلی خوب بود، اما با توجه به اینکه می دانستی دیر یا زود آفتابی می شود، باید او را پیدا و به روشی ساکت می کردی. پس به فکر من افتادی.
- کلمبیا، چرند نگو. استخدامت کردم تا وارثی گمشده را پیدا کنی و این کار کاملا قانونی است. تو او را پیدا کردی، اینکه او بعدها کشته شد، به من ربطی ندارد. دهانش کاملا بسته بود.
همچنان می اندیشیدم که چرا به رویم اسلحه نمی کشد.
- این مرگ، گواهی صحت وصیت نامه را به تعویق می اندازد و تو امیدواری در این اثنا عمویت بمیرد. اما، سن فورد، من استیون مسینی را