- هنوز هزینه را حساب نکرده ام. گوش کنید...
- شما در مورد هزینه چیزی نگفتید.
- سن فورد، در مورد صورتحساب، بعدا بحث می کنیم. اگر می خواهید او را ببینید هرچه زودتر حرکت کنید. احتمالا بسرعت هتلش را عوض خواهد کرد.
- از حالا به بعد همه کارها را خودم به عهده می گیرم. کار یک روزه خوبی بود، آقای کلمبیا. و گوشی را گذاشت.
به خانه ولز برگشتم و پایین خانه پارک کردم. باید فرستنده ام را بر می داشتم. گذشته از آنکه صد و هشتاد دلار برایم آب خورده بود، احتمال داشت در آینده شرکت مخابرات آن را پیدا و رد مرا کشف کند. آن وقت توی دردسر بزرگی می افتادم.
نمایش تعمیر تلفن هم تمام شده بود. به آسانی می توانستم یواشکی داخل خانه شوم، در صورتی که مردم زیادی در آن حوالی نباشند. تصمیم گرفتم شب برگردم و ببینم می توانم وارد خانه بشوم یا خیر.
یادداشتی روی شیشه جلو اتومبیل ال گذاشتم با این مضمون که اتومبیل خارج از سرویس است و نیاز به تعمیر دارد. سپس به دفترم برگشتم. به ال زنگ زدم و گفتم که شب ماشینش را بر می داریم.
با دوستم در دایره اعتبارات تماس گرفتم که به من گفت:
- خانواده ولز در مجموع در آمدی حدود نه هزار و چهارصد دلار دارند. خانه شان بیست هزار دلار می ارزد که در حال حاضر پانزده هزار دلار وام دارد. چهار سال پیش، هنگام ازدواجشان، آنجا را به اقساط مبله کردند که قسطهایش را سر وقت می پرداختند. خانمش منشی یک شرکت معاملات ملکی است و خودش در خطوط هوایی *ترنس یوروپین* کارمند