نام کتاب: صحبت شیطان
تقریبا دو اینچ بود و در انتهایش دوربین آینه ای سهمی شکلی قرار داشت و شکافی در آن تعبیه شده بود تا دید را ممکن سازد. زیر قنداق جعبه ای از پلاستیک صد در صد سوار بود که صفحات مدار چاپی، اجزای الکترونیکی ابتدایی و آنچه به نظر می رسید مایلها سیم نازک مسی باشد، در آن قرار داشت.
وریاتی گفت: می بینید که ماشه ای وجود ندارد. البته نیازی نیست. فشاری بر این دکمه روی قنداق جریان الکتریکی لازم را فراهم می کند. شاید علاقه مند باشید بدانید این سلاح بر اساس چه اصلی کار می کند. مطمئنم می دانید که یک نت موسیقایی صحیح اگر به اندازه کافی تقویت شود، شیشه را می شکند. کشف کرده ام که ارتعاشات فراصوتی هم تأثیر مشابهی بر هر شیء دیگری که...
پنی من دست گوشتالودش را بلند کرد: دست نگه دار، دکتر. طرفت را اشتباه گرفته ای؛ من دانشمند نیستم، فقط فرستاده ای هستم که می خواهد این وسیله را امتحان کند و بخرد. اگر خوب کار کند آن را خواهم خرید.
- کار خواهد کرد، آقای پنی من. دوست جوانتان را بیاورید تا آن را امتحان کنیم.
پنی من به کلبه بازگشت و به هیگر گفت لباس گرم بپوشد. آن وقت پرسید: جو کراو کجاست؟
هیگر پاسخ داد: رفت کمی خزه برای پر کردن ترکهای دیوار کلبه پیدا کند.
- امیدوارم چیزی پیدا کند. نمی توان گفت در طول شب چه حیواناتی ممکن است داخل شوند.
میدان تیر وریاتی تقریبا یک مایل دورتر از رودخانه قرار داشت و بیشتر راه سربالایی بود. پنی من که علی رغم باد سرد عرق می ریخت خدا

صفحه 174 از 291