تا آن را جایگزین نکنم هیچ امتحانی در کار نخواهد بود.
- فقط اسمش را بگو، به رایم بی سیم می زنم. آن وقت در عرض چند دقیقه هرچه نیاز داشته باشی برایت می فرستد.
وریاتی سرش را به علامت نفی تکان داد و گفت: شما نمی فهمید، آقای پنی من. سلاح صوتی من از قطعات معمولی ساخته نشده است. هر تکه را باید با دست ساخت. طبیعتاً اگر دوست شما بخواهد آن را بخرد، باید با شرکتهای الکترونیکی شما از نزدیک کار کنم تا به ایشان نشان دهم چه طور می توانند قطعات مختلف را به شکل انبوه تولید کنند.
- بله، مطمئنا. حدوداً چه قدر طول می کشد اختراعتان را تکمیل کنید؟
- دو شاید هم سه روز. ببخشید آقای پنی من، اما در این بیابان، زمان معنای چندانی ندارد.
وریاتی از کلبه بزرگتر که در میان درختان صنوبر ساخته شده بود، به عنوان آزمایشگاه استفاده می کرد. جو کراو، هیگر و پنی من را به کلبه دیگر برد و تختخوابهایی را که باید در آن می خوابیدند، نشانشان داد.
پس از جا به جایی لوازم، پنی من رو به سرخپوست کرد و گفت: بگو ببینم، آیا تا به حال، کسی.. در... اینجا مزاحم وریاتی شده است؟
جو کراو گفت: متوجه نمی شوم.
- منظورم این است که وریانی در آلبانی دانشمند برجسته ای بود. شک دارم دولت آلبانی فرار او را موضوع ساده ای قلمداد کند. احتمال این نیست کسی را دنبالش بفرستند؟
- کسی نمی داند او کجاست.
- رویش حساب نکن.
جو کراو به سوی در کلبه رفت و تپانچه جلد چرمی کالیبر ۰۳۸ را از جایش روی دیوار برداشت.
- فقط اسمش را بگو، به رایم بی سیم می زنم. آن وقت در عرض چند دقیقه هرچه نیاز داشته باشی برایت می فرستد.
وریاتی سرش را به علامت نفی تکان داد و گفت: شما نمی فهمید، آقای پنی من. سلاح صوتی من از قطعات معمولی ساخته نشده است. هر تکه را باید با دست ساخت. طبیعتاً اگر دوست شما بخواهد آن را بخرد، باید با شرکتهای الکترونیکی شما از نزدیک کار کنم تا به ایشان نشان دهم چه طور می توانند قطعات مختلف را به شکل انبوه تولید کنند.
- بله، مطمئنا. حدوداً چه قدر طول می کشد اختراعتان را تکمیل کنید؟
- دو شاید هم سه روز. ببخشید آقای پنی من، اما در این بیابان، زمان معنای چندانی ندارد.
وریاتی از کلبه بزرگتر که در میان درختان صنوبر ساخته شده بود، به عنوان آزمایشگاه استفاده می کرد. جو کراو، هیگر و پنی من را به کلبه دیگر برد و تختخوابهایی را که باید در آن می خوابیدند، نشانشان داد.
پس از جا به جایی لوازم، پنی من رو به سرخپوست کرد و گفت: بگو ببینم، آیا تا به حال، کسی.. در... اینجا مزاحم وریاتی شده است؟
جو کراو گفت: متوجه نمی شوم.
- منظورم این است که وریانی در آلبانی دانشمند برجسته ای بود. شک دارم دولت آلبانی فرار او را موضوع ساده ای قلمداد کند. احتمال این نیست کسی را دنبالش بفرستند؟
- کسی نمی داند او کجاست.
- رویش حساب نکن.
جو کراو به سوی در کلبه رفت و تپانچه جلد چرمی کالیبر ۰۳۸ را از جایش روی دیوار برداشت.