- بله، اسمم *جو کراو* است و شما پنی من هستید. رایم درباره شما کاملا حق داشت.
- چه طور؟ چه گفته است؟
- گفت که آدم ژولیده چاقالویی هستید. فقط می دانم که بردن شما تا ساحل به اندازه دوبار پیمودن این راه تمام می شود.
هنگامی که پنی من پشت سر هیگر و وسایل، سوار قایق شد، لبه های بالایی قایق تا چند اینچی آب پایین رفت. مرد سرخپوست با احتیاط به سوی ساحل پارو زد. پشت سرشان موتور هواپیما می غرید، زیرا گرگ آماده پرواز شده بود.
وریاتی آنها را در باراندازی ابتدایی که از ساحل بیرون زده بود، ملاقات کرد و با لهجه ای غلیظ گفت: خوشحالم آمدید، آقای پنی من. جو شما را به کلبه تان می برد و وسایل راحتی تان را فراهم می کند.
پنی من گفت: بسیار خب، آن وقت می توانیم مستقیم برویم سر کارمان منظورم اسلحه شماست.
وریاتی پاسخ داد: سلاح صوتی می تواند منتظر بماند. باید زیباییهای کانادا را در تابستان ببینید. شاید بخواهید کمی ماهیگیری کنید.
پنی من با صدای آهسته گفت: من بچه شهرم، دکتر. هرچه زودتر از این صخره ها دور شوم، خوشحال تر خواهم بود. احتمالا شما می خواهید تمام زندگی تان را محبوس در یک آزمایشگاه سپری کنید و به انجام آزمایشهایی بپردازید که تنها هدفشان توسعه تسلیحات یک دیکتاتور است.
وریاتی لبخندی زد و ادامه داد: بزودی یاد می گیرید از فضای آزاد هم لذت ببرید. واقعیت این است که قطعه ای از سلاحم درست کار نمیکند.
- چه طور؟ چه گفته است؟
- گفت که آدم ژولیده چاقالویی هستید. فقط می دانم که بردن شما تا ساحل به اندازه دوبار پیمودن این راه تمام می شود.
هنگامی که پنی من پشت سر هیگر و وسایل، سوار قایق شد، لبه های بالایی قایق تا چند اینچی آب پایین رفت. مرد سرخپوست با احتیاط به سوی ساحل پارو زد. پشت سرشان موتور هواپیما می غرید، زیرا گرگ آماده پرواز شده بود.
وریاتی آنها را در باراندازی ابتدایی که از ساحل بیرون زده بود، ملاقات کرد و با لهجه ای غلیظ گفت: خوشحالم آمدید، آقای پنی من. جو شما را به کلبه تان می برد و وسایل راحتی تان را فراهم می کند.
پنی من گفت: بسیار خب، آن وقت می توانیم مستقیم برویم سر کارمان منظورم اسلحه شماست.
وریاتی پاسخ داد: سلاح صوتی می تواند منتظر بماند. باید زیباییهای کانادا را در تابستان ببینید. شاید بخواهید کمی ماهیگیری کنید.
پنی من با صدای آهسته گفت: من بچه شهرم، دکتر. هرچه زودتر از این صخره ها دور شوم، خوشحال تر خواهم بود. احتمالا شما می خواهید تمام زندگی تان را محبوس در یک آزمایشگاه سپری کنید و به انجام آزمایشهایی بپردازید که تنها هدفشان توسعه تسلیحات یک دیکتاتور است.
وریاتی لبخندی زد و ادامه داد: بزودی یاد می گیرید از فضای آزاد هم لذت ببرید. واقعیت این است که قطعه ای از سلاحم درست کار نمیکند.
Joe Crow