*شرمن رایم* در صندلی متحرک خود چرخی زد و به بالا، به مرد جوانی که آن سوی سطح صیقلی میز ایستاده بود، نگاه کرد. نمی دانست چرا همیشه مأموران تازه تعلیم دیده ای که برای نخستین مأموریت خود می آمدند، او را به یاد بچه مدرسه ای هایی می انداخت که به خاطر شیطنت نزد ناظم فرستاده شده اند. خب، هیگر نیز مانند بقیه، خیلی زود در بخش عملیات ویژه بالغ می شد. رایم ادامه داد:
- در دستان ما چیزها بندرت به شکل واقعی خود به نظر می آیند. چند کلک پیچیده در پوشش فلزی به چشم الکرونیکی دشمن، نیروی عظیم دریایی است، قطعات لوله های فاضلاب به سکوهای پرتاب موشک تغییر شکل می دهند؛ یک سوغاتی پلاستیکی که از یک فروشگاه هنگ کنگی خریداری شده، کلید هزینه های ما برای به دست آوردن آن است.
- فکر می کنم می فهمم، قربان. عملیات ویژه نه تنها مأموران دشمن را دنبال سرنخهای دروغی می فرستد، بلکه آنها را در مورد تواناییهای واقعی ما نیز گیج میکند.
- دقیقا. حالا بگذار ببینیم تعلیماتت تا چه حد موفقیت آمیز بوده است. برو به سمت آن در، آنجا روزنه ای می بینی. پنج ثانیه وقت داری از آن روزنه به بیرون نگاه کنی.
به محض آنکه هیگر چشم بر روزنه گذاشت، رایم به ساعت مچی اش نگاه کرد. وقتی پنج ثانیه تمام شد، گفت: وقتش است؟
هیگر به کنار میز بازگشت و صاف ایستاد. رایم فرمان داد:
- توضیح بده چه دیدی.
- در دفتر بیرونی تان، قربان، شخصی قدم می زد. دیوارهای اتاق زرد رنگ...
- در دستان ما چیزها بندرت به شکل واقعی خود به نظر می آیند. چند کلک پیچیده در پوشش فلزی به چشم الکرونیکی دشمن، نیروی عظیم دریایی است، قطعات لوله های فاضلاب به سکوهای پرتاب موشک تغییر شکل می دهند؛ یک سوغاتی پلاستیکی که از یک فروشگاه هنگ کنگی خریداری شده، کلید هزینه های ما برای به دست آوردن آن است.
- فکر می کنم می فهمم، قربان. عملیات ویژه نه تنها مأموران دشمن را دنبال سرنخهای دروغی می فرستد، بلکه آنها را در مورد تواناییهای واقعی ما نیز گیج میکند.
- دقیقا. حالا بگذار ببینیم تعلیماتت تا چه حد موفقیت آمیز بوده است. برو به سمت آن در، آنجا روزنه ای می بینی. پنج ثانیه وقت داری از آن روزنه به بیرون نگاه کنی.
به محض آنکه هیگر چشم بر روزنه گذاشت، رایم به ساعت مچی اش نگاه کرد. وقتی پنج ثانیه تمام شد، گفت: وقتش است؟
هیگر به کنار میز بازگشت و صاف ایستاد. رایم فرمان داد:
- توضیح بده چه دیدی.
- در دفتر بیرونی تان، قربان، شخصی قدم می زد. دیوارهای اتاق زرد رنگ...
Sherman Rhime