پرسیدم: چرا آمدی؟ فقط برای اینکه مرا ببینی؟
- می خواستم ببینم مشغول چه کاری هستی. ما همه به دکتر فنکریک افتخار می کنیم. کارش برایمان مهم است، درست همانطور که شرکت ارگ سازی اهمیت دارد.
- معنای این حرف چیست؟
نفس عمیقی کشید: درباره مرگ کوئیک تحقیق میکنی؟
سیگاری آتش زدم تا دوران سرم را آرام کنم. با دقت پاسخ دادم:
- این مسئله که او چه طور مرد برایم جالب است.
- بهتر است برایت جالب نباشد، باب.
به نظر می رسید از گفتن این حرف پشیمان شد.
برای دو مشروب دیگر پول روی میز گذاشتم.
- می خواهم پیش از رفتن با تو و جان صحبت کنم. می توانم فردا شب به دیدنتان بیایم؟ شنبه از اینجا میروم.
- فکر میکنم بتوانی. آنچه را درباره کوئیک گفتم فراموش کن.
- حتما.
- حدود ساعت هشت منتظرت هستیم.
مشروب را تمام کردیم و من او را تا خیابان همراهی کردم. رها کردن او در آنجا و تماشا کردنش که چون غریبه ای در تاریک و روشن پس از غروب ناپدید میشد، آسان بود. بعد از نه سال، شاید او یک غریبه بود.
***
کتابخانه هنوز باز بود. روزنامه جان کراولی را که از مرگ تصادفی هرب کوئیک خبر می داد، بیرون کشیدم. ظاهرا حادثه در راه برگشت از
- می خواستم ببینم مشغول چه کاری هستی. ما همه به دکتر فنکریک افتخار می کنیم. کارش برایمان مهم است، درست همانطور که شرکت ارگ سازی اهمیت دارد.
- معنای این حرف چیست؟
نفس عمیقی کشید: درباره مرگ کوئیک تحقیق میکنی؟
سیگاری آتش زدم تا دوران سرم را آرام کنم. با دقت پاسخ دادم:
- این مسئله که او چه طور مرد برایم جالب است.
- بهتر است برایت جالب نباشد، باب.
به نظر می رسید از گفتن این حرف پشیمان شد.
برای دو مشروب دیگر پول روی میز گذاشتم.
- می خواهم پیش از رفتن با تو و جان صحبت کنم. می توانم فردا شب به دیدنتان بیایم؟ شنبه از اینجا میروم.
- فکر میکنم بتوانی. آنچه را درباره کوئیک گفتم فراموش کن.
- حتما.
- حدود ساعت هشت منتظرت هستیم.
مشروب را تمام کردیم و من او را تا خیابان همراهی کردم. رها کردن او در آنجا و تماشا کردنش که چون غریبه ای در تاریک و روشن پس از غروب ناپدید میشد، آسان بود. بعد از نه سال، شاید او یک غریبه بود.
***
کتابخانه هنوز باز بود. روزنامه جان کراولی را که از مرگ تصادفی هرب کوئیک خبر می داد، بیرون کشیدم. ظاهرا حادثه در راه برگشت از