نام کتاب: صحبت شیطان
دکتر فنکریک زیر موعظه های مسیح با چاپ سنگی پر زرق و برق نشست و دست به سینه با حالتی از داوری الهی، با من روبه رو شد. شاید فکر میکرد می خواهم عکسش را بگیرم.
کوشیدم خیالش را راحت کنم:
- از شما عکسهایی داریم. فقط اطلاعاتی درباره نوشته هایی که کشف کرده اید می خواهم.
دکتر فنکریک لبخند زد:
- تصنیفی برای ارگ به دستخط تامس آکویناس است. یا شاید من این طور فکر می کنم.
در حالی که دفتر یادداشتم را بیرون می آوردم و امیدوار بودم واژه صحیح را انتخاب کرده باشم، پرسیدم: شما متخصص ارگ هستید؟
ماری فنکریک قهوه را تعارف کرد و به دنبال انجام کاری مربوط به خود رفت؛ شاید برای گردگیری هزار توی گلدانها و لوازم کهنه معمولی که به نظر می رسید در هر گوشه خانه ریخته اند. فنکریک به او که داشت می رفت نگاهی انداخت و تکرار کرد:
- متخصص ارگ؟ بله، حدس می زنم همین طور است. می دانید، به همین دلیل به ارگانویل آمده ام. اینجا تنها نقطه کشور به حساب می آید که در آن شغل عمده هنوز تولید ارگ است. چند سال پیش از فلوریدا به اینجا آمدم. از زمستانهای شمال متنفرم، اما این روزها حال و هوای جنوب هم برای امور مذهبی نامساعد است.
قلمم علایمی روی سفیدی دفتر یادداشت می گذاشت و من تأسف می خوردم چرا دستگاه ضبط صوت را با خود نیاورده ام. دستگاه در چمدانم در هتل بود و باید به خاطر می سپردم که فردا آن را با خود بیاورم. بیش از یک ساعت به داستان فنکریک درباره روزهایی که دانشجوی

صفحه 142 از 291