نام کتاب: صحبت شیطان
دو روز در ارگانویل

*ادوارد دی هوک*

*بروستر* درحالی که کاغذهای روی میزش را به هم می ریخت، بی آنکه به من نگاه کند، به آرامی گفت: برو به ارگانویل، می خواهم کاری را که به *هرب کوئیک* محول شده بود، تمام کنی.
من که چون بچه مدرسه ای ها نا آرام مقابل میزش ایستاده بودم، گفتم: آنجا زادگاه من است. نه سال است به آنجا نرفته ام.
متحیر، سرش را از روی میز بلند کرد و به من نگریست:
- میدانم آنجا زادگاه توست، باب. به همین دلیل بعد از تصادف هرب به فکر تو افتادم. تو ارگانویل و مردمش را می شناسی. فکر می کنم آمادگی
Edward D. Hoch<br />Brewster<br />Herb Quick

صفحه 137 از 291