تماس بگیرد تا معامله جدیدی با او از سر بگیرد. اما کارلا بار دوم در اجرای نقشه اش خطا نکرد.
چرا او مرا نکشت؟ چرا همان شیوه را در مورد من به کار نگرفت؟ من زیاد حرف زده بودم، و گذاشتم بفهمد من جای کراولی را گرفته ام، حتی در مورد محدودیت زمانی هم برایش گفتم. اما چرا در مورد کشتن من، تأخیر کرد، چرا همان طور که کراولی را کشت، مرا نکشت؟
چون، گریوز فکر می کرد من کراولی را کشته ام!
البته! با چیزهایی که می گفت، حالا متوجه می شدم. اگر مرا می کشتند گریوز می فهمید کس دیگری مرتکب آن قتل شده است و زیاد طول نمی کشید که به فکر کارلا می افتاد.
کارلا آزاد و رها بود. کراولی، گریوز، و حالا من. از ما استفاده و همه مان را نابود کرده بود، و حالا آزاد و رها بود.
آرزو می کردم آن قدر توان و شجاعت داشتم که او را متوقف کنم. او را می کشتم، همان طور که او مرا به کام مرگ فرستاده بود. اما، ضعیف بودم. همیشه ضعیف بودم و باید تا آخر هم با خود رو راست می ماندم.
قهوه داغی را که از آن بخار بلند می شد، نوشیدم و بیرون رفتم. اتومبیلم در آخرین نقطه آن محل بود. به طرفش رفتم و سوار شدم. در کشوی بوفه یک بطری داشتم. اگر آن را سریع می نوشیدم، هیچ وقت نمی فهمیدم کی سر وقتم می آیند.
چرا او مرا نکشت؟ چرا همان شیوه را در مورد من به کار نگرفت؟ من زیاد حرف زده بودم، و گذاشتم بفهمد من جای کراولی را گرفته ام، حتی در مورد محدودیت زمانی هم برایش گفتم. اما چرا در مورد کشتن من، تأخیر کرد، چرا همان طور که کراولی را کشت، مرا نکشت؟
چون، گریوز فکر می کرد من کراولی را کشته ام!
البته! با چیزهایی که می گفت، حالا متوجه می شدم. اگر مرا می کشتند گریوز می فهمید کس دیگری مرتکب آن قتل شده است و زیاد طول نمی کشید که به فکر کارلا می افتاد.
کارلا آزاد و رها بود. کراولی، گریوز، و حالا من. از ما استفاده و همه مان را نابود کرده بود، و حالا آزاد و رها بود.
آرزو می کردم آن قدر توان و شجاعت داشتم که او را متوقف کنم. او را می کشتم، همان طور که او مرا به کام مرگ فرستاده بود. اما، ضعیف بودم. همیشه ضعیف بودم و باید تا آخر هم با خود رو راست می ماندم.
قهوه داغی را که از آن بخار بلند می شد، نوشیدم و بیرون رفتم. اتومبیلم در آخرین نقطه آن محل بود. به طرفش رفتم و سوار شدم. در کشوی بوفه یک بطری داشتم. اگر آن را سریع می نوشیدم، هیچ وقت نمی فهمیدم کی سر وقتم می آیند.