دیگر از این بازی خسته شده ام!
واضح بود جدی میگفت. اما نگاه آرامش مرا ناراحت کرد. بلند شدم.
- شرط من همان بود که گفتم. می خواهی بپذیر یا نپذیر!
- خشم را با شجاعت اشتباه نگیر، والیس.
از اینکه او می تواند بسرعت انگیزه های مرا دریابد، شگفت زده شدم.
- بقیه روز را در موردش فکر کن و مرا در ساعت... نگاهی به ساعتش انداخت و گفت: شش در *باشگاه قایقهای تفریحی فرناندیا* ملاقات کن. قایق من آنجا لنگر انداخته است و ما می توانیم در آرامش با هم صحبت کنیم.
بلند شدم که بروم اما او مرا متوقف کرد.
- آرامش خاطر بسیار آسیب پذیر است. آن را قربانی پول نکن.
در را که می بستم لبخند پدرانه ای بر لبهایش نقش بسته بود.
* * *
شیوه ای که وی در پیش گرفت، جالب بود. جالب، و مرگبار. اگر به خاطر مارتینی هایی که پیش از دیدن او نوشیده بودم نبود، احتمالا پیشنهادش را می پذیرفتم و خارج می شدم. از طرف دیگر، اگر به خاطر نوشیدن مارتینی نبود اصلا پا به دفترش نمی گذاشتم.
کجای کار ایراد داشت؟ در راهرو با عجله به سمت خیابان گام بر می داشتم و قادر به اندیشیدن نبودم. تمام ذهنم را اتفاق عجیبی که افتاد، پر کرده بود. رفته بودم دستورالعمل های لازم را به او بدهم، اما وقتی بیرون آمدم عملا در فرصتی که وی داده بود، زندگی می کردم. بنجامین
واضح بود جدی میگفت. اما نگاه آرامش مرا ناراحت کرد. بلند شدم.
- شرط من همان بود که گفتم. می خواهی بپذیر یا نپذیر!
- خشم را با شجاعت اشتباه نگیر، والیس.
از اینکه او می تواند بسرعت انگیزه های مرا دریابد، شگفت زده شدم.
- بقیه روز را در موردش فکر کن و مرا در ساعت... نگاهی به ساعتش انداخت و گفت: شش در *باشگاه قایقهای تفریحی فرناندیا* ملاقات کن. قایق من آنجا لنگر انداخته است و ما می توانیم در آرامش با هم صحبت کنیم.
بلند شدم که بروم اما او مرا متوقف کرد.
- آرامش خاطر بسیار آسیب پذیر است. آن را قربانی پول نکن.
در را که می بستم لبخند پدرانه ای بر لبهایش نقش بسته بود.
* * *
شیوه ای که وی در پیش گرفت، جالب بود. جالب، و مرگبار. اگر به خاطر مارتینی هایی که پیش از دیدن او نوشیده بودم نبود، احتمالا پیشنهادش را می پذیرفتم و خارج می شدم. از طرف دیگر، اگر به خاطر نوشیدن مارتینی نبود اصلا پا به دفترش نمی گذاشتم.
کجای کار ایراد داشت؟ در راهرو با عجله به سمت خیابان گام بر می داشتم و قادر به اندیشیدن نبودم. تمام ذهنم را اتفاق عجیبی که افتاد، پر کرده بود. رفته بودم دستورالعمل های لازم را به او بدهم، اما وقتی بیرون آمدم عملا در فرصتی که وی داده بود، زندگی می کردم. بنجامین
Fernandia yacht Club