نام کتاب: صحبت شیطان
اسمش را عوض کنم - برسند. تو مطالب کاغذهایی را که کراولی برایت گذاشته خوانده ای، پس می دانی که این تهدید جدی است.
سپس لبخندی زد: می دانی، اسمت داره تو وصیت نامه همه میاد.
اما من چیز خنده داری در این حرف ندیدم. بعد ادامه داد:
- تو در این کار تازه کاری. تا حالا هم بخت با تو زیادی یار بوده است، اما نباید به آن پشت پا بزنی. می خواهی کسی را زیر فشار بگذاری که در مقابل امثال تو خیلی قوی است.
آمده بودم به او اولتیماتوم بدهم، اما گریوز آن را بسیار شسته رفته به خودم برگرداند. این موضوع مرا بیشتر عصبانی کرد، آن پیرمرد با لبخندی بر لب، آنجا نشسته و به من میگفت چه کنم، درحالی که آبرو و حیثیتش در دست من بود.
- آقای گریوز، من تحت تأثیر این حرفها قرار نمی گیرم. می دانم شما را کجا گیر انداخته ام و خودتان هم خوب می دانید. من پنجاه هزار دلار نقد و پنج هزار دلار در ماه می خواهم که تاریخش از همین الان شروع می شود.
با گفتن این کلمات، دهانم خشک شد.
او خندید.
- نرخ زنده بودن مدام در حال رشد است. کراولی برای معامله آدم میانه رویی بود. پیشنهادم ده هزار دلار نقد و برگشتن به سر کار خودت با حقوق دو برابر است. درباره اش خوب فکر کن والیس.
پک محکمی به سیگار برگش زد و دودش را به شکل ابری که تقریبا او را از نظر محو می کرد، بیرون داد. سپس صورتش را از پس ابر دود پیش آورد.
- چیزی را که گفتم فراموش نکن. اگر این موضوع را کش بدهی، هر دو دچار مشکل می شویم. بهتر است این نکته را هم بگویم، والیس، من

صفحه 120 از 291