نبود و من مشروب همیشگی ام را سفارش ندادم. اولین مشروب را سر کشیدم و دستور یکی دیگر دادم. همان طور که مشروب دوم را می نوشیدم، همه چیز به آرامی برایم روشن شد. با تمام کردن مارتینی، لبخندی زدم و به سوی باجه تلفن رفتم. شماره دفتر کارم را گرفتم.
- الو، *سو*؟ *تد والیس* هستم. گوش کن، بعد از ظهر سرکار نمی آیم. بله، درست است. به *آزگود*؟ چه بگویی؟
آزگود مدیر دفتر بود. بگو، گفتم برود به جهنم! خندیدم و گوشی را گذاشتم. می دانستم او، این حرف را به آزگود نمی گوید، در عین حال می دانستم که آزگود عصبانی خواهد شد وقتی بشنود تلفن کرده ام و گفته ام بر نمی گردم.
اما دفعه بعد وقتی آزگود را می دیدم، میدانستم چه گونه از قدرتم استفاده کنم. من حالا یک باجیگر بودم و گریوز هم قربانی ام.
* * *
هنگامی که برای نخستین بار وارد کار باجگیری می شوید، ابتدا به سوی قربانی مورد نظر نمی روید تا از او حق السکوت بگیرید فقط به این دلیل که برای خلافکاری هایش مدرک دارید. شما ممکن است این کار را بکنید، اما من نه. اول، شکمم را پر از مارتینی کردم چون مارتینی همیشه نقطه ضعفم بوده است، و بعد اینکه تصور می کردم نخستین روز کار جدیدم باید به شکل درستی آغاز شود.
هر جور بود، ساعاتی پس از نیمه شب خود را به آپارتمانم رساندم.
- الو، *سو*؟ *تد والیس* هستم. گوش کن، بعد از ظهر سرکار نمی آیم. بله، درست است. به *آزگود*؟ چه بگویی؟
آزگود مدیر دفتر بود. بگو، گفتم برود به جهنم! خندیدم و گوشی را گذاشتم. می دانستم او، این حرف را به آزگود نمی گوید، در عین حال می دانستم که آزگود عصبانی خواهد شد وقتی بشنود تلفن کرده ام و گفته ام بر نمی گردم.
اما دفعه بعد وقتی آزگود را می دیدم، میدانستم چه گونه از قدرتم استفاده کنم. من حالا یک باجیگر بودم و گریوز هم قربانی ام.
* * *
هنگامی که برای نخستین بار وارد کار باجگیری می شوید، ابتدا به سوی قربانی مورد نظر نمی روید تا از او حق السکوت بگیرید فقط به این دلیل که برای خلافکاری هایش مدرک دارید. شما ممکن است این کار را بکنید، اما من نه. اول، شکمم را پر از مارتینی کردم چون مارتینی همیشه نقطه ضعفم بوده است، و بعد اینکه تصور می کردم نخستین روز کار جدیدم باید به شکل درستی آغاز شود.
هر جور بود، ساعاتی پس از نیمه شب خود را به آپارتمانم رساندم.
Sue<br />Ted Wallace<br />Osgood