نام کتاب: صحبت شیطان
این افکار را کنار گذاشتم و نامه های تا خورده را گشودم. نخستین نامه برای ولبورن تراویک، سردبیر روزنامه کووریر سنتینل بود. نامه با دستخط کراولی و اعترافش به باجگیری بود. ناباورانه به آن خیره شدم. مردی که از او اخاذی می کرد، *بنجامین گریوز*، رئیس شرکت تولیدی گریوز بود!
بنجامین گریوز؛ کسی که به عنوان پدر سفید پوست سرشناس هزار کارگر، ستون اجتماع، نماد موفقیت شغلی، پیشتاز مسائل شهری و خلاصه هرآنچه موفقیت چشمگیر در زندگی محسوب می شود، شهرت داشت.
کراولی در طرح کلی اش بسیار موجز عمل کرده بود. استاد شماره گذاری شده بودند و نامه تنها نوعی احساس را، البته اگر بتوان آن را این طور نامید، باز می تابید. او نوشته بود: «اگر در برنامه امور چیزی پست تر از باج گرفتن وجود داشته باشد، آن قاتل بودن است.» و امضایش پایین این نوشته بود.
کاغذهای دیگر را زیر و رو کردم. در میان آنها سندی که جزئیاتش به زحمت تهیه شده بود و گریوز را به شماری از کلاهبرداری مربوط می ساخت، وجود داشت. در مورد فرار از مالیات بر درآمد هم آنقدر سند بود که او را چند سالی به زندان بیندازد. در پس پرده این توطئه ها احتمالا دوست معتمد گریوز قرار داشت. مطمئن بودم کراولی باجگیر اصلی نیست.
سند آخری کوتاه و دستخط آن برایم نا آشنا بود. واضح بود نگارنده آن ناراحتی ای داشت زیرا خطوطش لرزش داشتند. بزودی علت این بیماری را دریافتم. نویسنده نامه، هنگام نوشتن آن در حال جان دادن بود و نوشته اش اتهامی علیه بنجامین گریوز به عنوان قاتل وی به شمار می رفت.
Benjamin Graves

صفحه 105 از 291