آشنایی دور، به دلیلی که از آن خبر نداشتم، مرا در خطری شریک کرده بود که خود در آن قرار داشت!
نخستین مسئله ای که به ذهنم خطور کرد این بود که نام لعنتی را به او برگردانم. دوباره، نگاهی به نامه انداختم و روز و ساعتی را که به آن اشاره کرده بود، خواندم: ساعت شش بعد از ظهر روز پنجشنبه، بیست و یکم. آن روز، صبح چهارشنبه بود. گوشی تلفن روی میز را برداشتم و از تلفنچی خواستم دفتر آقای کراولی را برایم بگیرد.
- روز بخیر. دفتر آقای کراولی.
- آقای کراولی تشریف دارند؟
منشی به صورت خودکار پاسخ داد: آقای کراولی خارج از شهر هستند، آقا.
خارج از شهر. نگاهی به پاکت انداختم. نامه مهر پست ساعت هفت بعد از ظهر نوزدهم ژوئن را داشت و از داخل شهر فرستاده شده بود.
- من... (مکث کردم) من یکی از دوستان جان هستم. ایشان چه روزی رفته اند و کی برخواهند گشت؟ یا اینکه شما خبر ندارید؟
- ایشان جمعه گذشته شهر را ترک کرده اند، آقا. و قرار است پس فردا برگردند. پیغامی دارید؟
- نه، نه، متشکرم.
غرق در اندیشه، گوشی را سر جایش گذاشتم. پس، پنج روز است که از شهر رفته است. با این حال، نامه مهر دیروز و همین شهر را دارد. با توجه به این موضوع - و خود نامه - به تنها نتیجه ای که می توانستم برسم «باجگیری» بود. کراولی از کسی باج میگرفته، و ناگهان اشکالی پیش آمده است. درباره اینکه چرا او مرا برای ادامه کار انتخاب کرده است، به نتیجه ای نرسیدم.
نخستین مسئله ای که به ذهنم خطور کرد این بود که نام لعنتی را به او برگردانم. دوباره، نگاهی به نامه انداختم و روز و ساعتی را که به آن اشاره کرده بود، خواندم: ساعت شش بعد از ظهر روز پنجشنبه، بیست و یکم. آن روز، صبح چهارشنبه بود. گوشی تلفن روی میز را برداشتم و از تلفنچی خواستم دفتر آقای کراولی را برایم بگیرد.
- روز بخیر. دفتر آقای کراولی.
- آقای کراولی تشریف دارند؟
منشی به صورت خودکار پاسخ داد: آقای کراولی خارج از شهر هستند، آقا.
خارج از شهر. نگاهی به پاکت انداختم. نامه مهر پست ساعت هفت بعد از ظهر نوزدهم ژوئن را داشت و از داخل شهر فرستاده شده بود.
- من... (مکث کردم) من یکی از دوستان جان هستم. ایشان چه روزی رفته اند و کی برخواهند گشت؟ یا اینکه شما خبر ندارید؟
- ایشان جمعه گذشته شهر را ترک کرده اند، آقا. و قرار است پس فردا برگردند. پیغامی دارید؟
- نه، نه، متشکرم.
غرق در اندیشه، گوشی را سر جایش گذاشتم. پس، پنج روز است که از شهر رفته است. با این حال، نامه مهر دیروز و همین شهر را دارد. با توجه به این موضوع - و خود نامه - به تنها نتیجه ای که می توانستم برسم «باجگیری» بود. کراولی از کسی باج میگرفته، و ناگهان اشکالی پیش آمده است. درباره اینکه چرا او مرا برای ادامه کار انتخاب کرده است، به نتیجه ای نرسیدم.