بخت یک تازه کار
*ریچارد هاردویک*
*جان کراولی* و من چیزی بیش از دو آشنا بودیم. ما در دانشگاه همکلاس بودیم، هر دو برای شرکت تولیدی *گریوز* کار می کردیم و هر روز یکدیگر را در کارخانه میدیدیم. میزان رابطه مان همین بود. پیشرفت کراولی در شرکت، بمراتب بیشتر از من بود و من آن را به حساب سیاستهای شرکت می گذاشتم و با بی علاقگی به کارم ادامه می دادم. اگر نسبت به سالهای گذشته مشروب بیشتری می نوشیدم، زیاد هم مقصر نبودم؛ فکر می کردم برای این کار دلایلی دارم.
نامه کراولی را روز چهارشنبه در صندوق پست یافتم. تا وقتی آن را باز
*ریچارد هاردویک*
*جان کراولی* و من چیزی بیش از دو آشنا بودیم. ما در دانشگاه همکلاس بودیم، هر دو برای شرکت تولیدی *گریوز* کار می کردیم و هر روز یکدیگر را در کارخانه میدیدیم. میزان رابطه مان همین بود. پیشرفت کراولی در شرکت، بمراتب بیشتر از من بود و من آن را به حساب سیاستهای شرکت می گذاشتم و با بی علاقگی به کارم ادامه می دادم. اگر نسبت به سالهای گذشته مشروب بیشتری می نوشیدم، زیاد هم مقصر نبودم؛ فکر می کردم برای این کار دلایلی دارم.
نامه کراولی را روز چهارشنبه در صندوق پست یافتم. تا وقتی آن را باز
Richard Harctwick<br />John Crowley<br />Graves