دو پلیس یونیفورم پوش، تفنگ به دست از میان تپه های مقابل بیرون آمدند. سن فورد با تپانچه اش ضربه ای به پهلویم زد و فریاد کشید: از ماشین برو بیرون، کلمبیا! می خواهم از تو به عنوان سپر استفاده کنم؟
دستی را که اسلحه داشت چنگ زدم. روی صندلی تنگ جلو اتومبیل با هم درگیر شدیم هنگامی که پلیسها در را با شدت باز کردند، سن فورد شلیک کرد. حس کردم گلوله به شکمم ضربه ای زد. بسختی تلاش کردم غش نکنم.
گرچه جلیقه ضد گلوله به تن داشتم، اما هرگز صاحب معده ای قوی نبوده ام.
دستی را که اسلحه داشت چنگ زدم. روی صندلی تنگ جلو اتومبیل با هم درگیر شدیم هنگامی که پلیسها در را با شدت باز کردند، سن فورد شلیک کرد. حس کردم گلوله به شکمم ضربه ای زد. بسختی تلاش کردم غش نکنم.
گرچه جلیقه ضد گلوله به تن داشتم، اما هرگز صاحب معده ای قوی نبوده ام.