جرأت می کرد تورو ناراحت کنه. چرا به خدمتت رسید؟
- به او نگفتم چرا مادرت دنبال من فرستاده بود و عصبانی شد. آخه من به مادرت قول دادم که در مورد اون نامه هایی که نوشته بودم به هیچ کس حرفی نزنم. پدربزرگ خیلی خشمگین شد و فریاد زد، من هم عصبانی شدم و دویدم بطرف اتاقم.
- خب، او نمیدونست که تو قول دادی. بنظر من بهتره پیش او بری و بگی کاشکی کاری که باعث رنجش ما شد، انجام نمی دادی. البته نمیتونی بگی چیکار کردی.
- نه ، من نمیتونم همچین کاری بکنم.
- لوری احمق نشو! تو که نمی تونی همیشه در اتاقت بمونی.
- نمی خوام بمونم. فرار می کنم و دنیا رو میگردم و لذت میبرم.
جو گفت:
۔ اگر پسر بودم با هم فرار می کردیم و خوش میگذروندیم، اما این کار برای یک دختر زننده است. من دلم میخواد با پدربزرگت آشتی کنی. اگر من ازش بخوام که تورو ببخشه، قول میدی که فرار نکنی.
- بله، اما حتی اگر تو هم بگی منو نمیبخشه.
جو، بی درنگ به در اتاق پیرمرد رفت. او با لحنی خشمگین گفت:
- بیا داخل.
جو گفت:
- آقا! جو هستم. کتابی رو آوردم و یکی دیگه می خوام بگیرم.
پیرمرد طوری به جو مینگریست که انگار می دانست دخترک، چرا به آنجا آمده است. او پرسید:
- این پسرک چه کرده؟ مادرت بدنبالش فرستاد و من یقین دارم که او
- به او نگفتم چرا مادرت دنبال من فرستاده بود و عصبانی شد. آخه من به مادرت قول دادم که در مورد اون نامه هایی که نوشته بودم به هیچ کس حرفی نزنم. پدربزرگ خیلی خشمگین شد و فریاد زد، من هم عصبانی شدم و دویدم بطرف اتاقم.
- خب، او نمیدونست که تو قول دادی. بنظر من بهتره پیش او بری و بگی کاشکی کاری که باعث رنجش ما شد، انجام نمی دادی. البته نمیتونی بگی چیکار کردی.
- نه ، من نمیتونم همچین کاری بکنم.
- لوری احمق نشو! تو که نمی تونی همیشه در اتاقت بمونی.
- نمی خوام بمونم. فرار می کنم و دنیا رو میگردم و لذت میبرم.
جو گفت:
۔ اگر پسر بودم با هم فرار می کردیم و خوش میگذروندیم، اما این کار برای یک دختر زننده است. من دلم میخواد با پدربزرگت آشتی کنی. اگر من ازش بخوام که تورو ببخشه، قول میدی که فرار نکنی.
- بله، اما حتی اگر تو هم بگی منو نمیبخشه.
جو، بی درنگ به در اتاق پیرمرد رفت. او با لحنی خشمگین گفت:
- بیا داخل.
جو گفت:
- آقا! جو هستم. کتابی رو آوردم و یکی دیگه می خوام بگیرم.
پیرمرد طوری به جو مینگریست که انگار می دانست دخترک، چرا به آنجا آمده است. او پرسید:
- این پسرک چه کرده؟ مادرت بدنبالش فرستاد و من یقین دارم که او