نام کتاب: زنان کوچک
زندگی کنیم خوب نبود؟
لوری گفت:
- من اونقدر آرزو دارم که نمیدونم دلم میخواد کدوم برآورده بشه.
مگ گفت:
- خب، تو بهر حال باید تصمیم بگیری. حالا به ما بگو کدوم آرزوت رو بیشتر دوست داری.
- من آرزوی خودم رو می گم به شرط این که شما هم از آرزوهاتون بگید.
دخترها گفتند:
- خیلی خوب ، ما می گیم. حالا تعریف کن.
لوری گفت:
- بعد از اون که دنیا رو خوب گشتم، دلم میخواد در آلمان زندگی کنم و هر قدر دلم بخواد موسیقی گوش کنم و آخرسر، موسیقیدان مشهوری بشم. هیچ وقت خودمو برای پول درآوردن و کار کردن به دردسر نمی اندازم و فقط برای چیزی که دوست دارم زندگی می کنم. این آرزوی منه، حالا مگ، تو چه آرزویی داری؟
مگ، لحظاتی درنگ کرد و سپس با لحن آرامی گفت:
- من یه خونه قشنگ مملو از وسایل دوست داشتنی، غذاهای مطبوع، لباسهای زیبا، پول زیاد، آدمهای دلپذیر...
لوری پرسید:
- توی خونه تو یک مرد نیست؟
مگ در حالی که بسوی دیگر مینگریست گفت :
- گفتم آدمای دلپذیر...

صفحه 58 از 156