بی آن که آنها متوجه شوند اندکی صبحانه خورده بود اما از صبحانه ای که آورده بودند نیز مقداری خورد. او اندیشید: «روز سختی رو میگذرونند، اما براشون آموزنده ست.»
مگ از صبحانه ای که آماده کرده بود، راضی نبود بنابراین جو تصمیم گرفت تا ناهار را آماده کند. جو چون با لوری دعوا کرده بود تصمیم گرفت او را به ناهار دعوت کند تا آشتی کنند و دوباره با هم دوست شوند. مگ گفت:
- قبل از اون که دوستی رو دعوت کنی، بهتره ببینی برای ناهار، چی میتونی آماده کنی.
- اوه ! مقدار زیادی گوشت و سبزی هست و می تونم مقداری ماهی و میوه و کمی هم قهوه تهیه کنم.
- جو، این چیزهارو امتحان نکن، تو فقط بلدی شیرینی درست کنی و بهتره هر چی میخوای بخری از مادر بپرسی.
جو در حالی که بسوی اتاق خانم مارچ میرفت گفت:
- حتما می پرسم.
مادر، سرش را از روی کتاب بلند کرد و گفت:
- هر چی دلت میخواد بخر. من برای ناهار بیرون می رم.
برای جو قابل قبول نبود که مادرش، صبح خیلی زود در صندلی نشسته باشد و کتاب بخواند. او با خود گفت:
- امروز صبح، همه چیز تفاوت داره. بث هم داره گریه میکنه و هر روز صبح که او گریه کنه اتفاق بدی برای این خانواده می افته .
شتابان پائین رفت تا بث را ببیند. دلش گرفته بود. چشمش به قفس پرنده افتاد. پیپ، پرنده کوچک مرده بود. ظرف آب و دانه اش، خشک و
مگ از صبحانه ای که آماده کرده بود، راضی نبود بنابراین جو تصمیم گرفت تا ناهار را آماده کند. جو چون با لوری دعوا کرده بود تصمیم گرفت او را به ناهار دعوت کند تا آشتی کنند و دوباره با هم دوست شوند. مگ گفت:
- قبل از اون که دوستی رو دعوت کنی، بهتره ببینی برای ناهار، چی میتونی آماده کنی.
- اوه ! مقدار زیادی گوشت و سبزی هست و می تونم مقداری ماهی و میوه و کمی هم قهوه تهیه کنم.
- جو، این چیزهارو امتحان نکن، تو فقط بلدی شیرینی درست کنی و بهتره هر چی میخوای بخری از مادر بپرسی.
جو در حالی که بسوی اتاق خانم مارچ میرفت گفت:
- حتما می پرسم.
مادر، سرش را از روی کتاب بلند کرد و گفت:
- هر چی دلت میخواد بخر. من برای ناهار بیرون می رم.
برای جو قابل قبول نبود که مادرش، صبح خیلی زود در صندلی نشسته باشد و کتاب بخواند. او با خود گفت:
- امروز صبح، همه چیز تفاوت داره. بث هم داره گریه میکنه و هر روز صبح که او گریه کنه اتفاق بدی برای این خانواده می افته .
شتابان پائین رفت تا بث را ببیند. دلش گرفته بود. چشمش به قفس پرنده افتاد. پیپ، پرنده کوچک مرده بود. ظرف آب و دانه اش، خشک و