نام کتاب: زنان کوچک
هم وقتی بشنوه که شما می خواید یکی از ما با او ازدواج کنه، نمی خنده.
مگ گفت:
- اگر به لوری بگی، هرگز تورو نمیبخشم. مادر! نباید به او بگه.
خانم مارچ گفت:
- نه جو! تو هرگز نباید همچین حرفهای احمقانه ای بگی. مگ، نباید اجازه میدادم به اون جابری و بمونی. موفات‌ها ممکن است مهربان باشند ولی به پول بیشتر از هر چیزی فکر می کنند. آرزو می کنم دیدار تو با اونا برات عبرت آموز بوده باشه.
- من بعضی وقتها خیلی هم لذت بردم. اون جا سرگرمیهای زیادی بود و خیلی چیزها هم یاد گرفتم از جمله این که پی بردم چقدر نادان بوده ام.
او افزود:
- مادر، آیا شما واقعاً برای ما نقشه هایی دارین؟
- بله عزیزم. من هم مثل همه مادرها برای شما نقشه هائی دارم ولی نه نقشه هائی که خانم موفات در مورد اون حرف زده. تو و جو بقدر کافی بزرگ شده اید که بدونید براتون چه آرزوئی دارم. البته که دلم میخواد شما خوب و زیبا باشید و ازدواج کنید و خوشبخت شوید، چون هیچ چیز بهتر از اون نیست که دختری ازدواج سعادتمندانه ای داشته باشه. خب، بهتر و عاقلانه تر اینه که در مورد این موضوع فکر کرد و آمادگی داشت مگ! وقتی که ازدواج کنی، همسر خوب و خوشبختی خواهی شد، اما دلم نمیخواد با مرد ثروتمندی

صفحه 45 از 156