هم این که برهنه ام.
او براستی بسیار زیبا مینمود اما آن پیراهن، برای دختری بسیار جوان مناسب نبود و خیلی از میهمانها می پرسیدند که او کیست. در لحظاتی که با چند مرد جوان سخن می گفت، ناگاه لوری را دید. لوری به او تعظیم کرد ولی بقدری آثار شگفتی در چشمانش نمایان بود که مگ آرزو کرد ای کاش همان لباس کهنه قدیمی خود را می پوشید. مگ گفت:
- خوشحالم که اومدی.
- جو گفت که بیام و به او بگم شکل و قیافه ات چه جوری شده.
- حالا به او چی میگی؟
- به او می گم که تورو نشناختم. تو خیلی بیشتر از سن و سال خودت بنظر می رسی و اصلا هیچ شباهتی با قبل نداری.
- دخترها برای تفریح منو به این شکل درآوردن . از لباسم خوشت نمیاد؟
لوری گفت:
- نه، خوشم نمیاد.
- چرا؟
- من از این مد لباسها خوشم نمیاد و تصور نمی کنم برای تو مناسب باشه.
مگ گفت:
- تا حالا هیچ پسری به مهربونی تو ندیده ام.
و از او دور شد و در همان لحظه شنید که مردان بزرگتر
او براستی بسیار زیبا مینمود اما آن پیراهن، برای دختری بسیار جوان مناسب نبود و خیلی از میهمانها می پرسیدند که او کیست. در لحظاتی که با چند مرد جوان سخن می گفت، ناگاه لوری را دید. لوری به او تعظیم کرد ولی بقدری آثار شگفتی در چشمانش نمایان بود که مگ آرزو کرد ای کاش همان لباس کهنه قدیمی خود را می پوشید. مگ گفت:
- خوشحالم که اومدی.
- جو گفت که بیام و به او بگم شکل و قیافه ات چه جوری شده.
- حالا به او چی میگی؟
- به او می گم که تورو نشناختم. تو خیلی بیشتر از سن و سال خودت بنظر می رسی و اصلا هیچ شباهتی با قبل نداری.
- دخترها برای تفریح منو به این شکل درآوردن . از لباسم خوشت نمیاد؟
لوری گفت:
- نه، خوشم نمیاد.
- چرا؟
- من از این مد لباسها خوشم نمیاد و تصور نمی کنم برای تو مناسب باشه.
مگ گفت:
- تا حالا هیچ پسری به مهربونی تو ندیده ام.
و از او دور شد و در همان لحظه شنید که مردان بزرگتر