فصل بیست و یکم
ازدواج مگ
سالی که مگ ازدواج کرد برای خانواده مارچ، سالی بود آکنده از سعادت. مگ، همان گونه که قول داده بود، اغلب اوقات به دیدار پدر و مادرش می رفت و در پایان سال، دارای دو فرزند - یک پسر و یک دختر - شد. خاله های جوان، آن بچه ها را خیلی دوست داشتند؛ بویژه بث، بیشتر وقت خود را صرف کمک به مگ و نگهداری از بچه ها می کرد.
جو بشدت کار می کرد و می نوشت و بیشتر نوشتههایش در روزنامه به چاپ می رسید. عمه مارچ هزینه تعلیم نقاشی امی را به عهده گرفته بود و او اکنون چیزهای زیادی آموخته بود و بخوبی می توانست نقاشی کند. عمه کارول که ثروتمند بود بقدری از کارهای امی خوشش می آمد که پیشنهاد کرد او را با خود به اروپا ببرد. آقا و خانم مارچ بسیار مایل بودند که او به اروپا برود و امی با اشتیاق، در انتظار دیدن تابلوهای بزرگترین هنرمندان جهان بود زیرا آرزو داشت که تجربه بیاموزد و هنرمند بزرگی بشود.
یک روز عصر، دقایقی پس از آن که امی با عمه اش کارول رفت،
ازدواج مگ
سالی که مگ ازدواج کرد برای خانواده مارچ، سالی بود آکنده از سعادت. مگ، همان گونه که قول داده بود، اغلب اوقات به دیدار پدر و مادرش می رفت و در پایان سال، دارای دو فرزند - یک پسر و یک دختر - شد. خاله های جوان، آن بچه ها را خیلی دوست داشتند؛ بویژه بث، بیشتر وقت خود را صرف کمک به مگ و نگهداری از بچه ها می کرد.
جو بشدت کار می کرد و می نوشت و بیشتر نوشتههایش در روزنامه به چاپ می رسید. عمه مارچ هزینه تعلیم نقاشی امی را به عهده گرفته بود و او اکنون چیزهای زیادی آموخته بود و بخوبی می توانست نقاشی کند. عمه کارول که ثروتمند بود بقدری از کارهای امی خوشش می آمد که پیشنهاد کرد او را با خود به اروپا ببرد. آقا و خانم مارچ بسیار مایل بودند که او به اروپا برود و امی با اشتیاق، در انتظار دیدن تابلوهای بزرگترین هنرمندان جهان بود زیرا آرزو داشت که تجربه بیاموزد و هنرمند بزرگی بشود.
یک روز عصر، دقایقی پس از آن که امی با عمه اش کارول رفت،