پریده بود عادتش را نمی توانست ترک کند. من همان وقت برایم حتم شد که چه عاقبتی در انتظار ماست. همان وقت بود که خیال می کردم اگر پنج سال بگذرد دیوانه خواهم شد. اما حالا که هفت سال است درس می دهم، کم کم دارم به این مطلب می رسم که نه. دارم احمق می شوم. حالا به این مطلب رسیده ام که آدم هایی پس از پنج سال تدریس دیوانه می شوند که آدم های برجسته ای باشند. آن معلم هندسه این طور بود. آدم های کودن و بی خاصیت مثل ما فقط احمق می شوند. هر چه بیش تر درس بدهند، احمق تر می شوند. کتاب دار وسط حرفش دوید که:
- آقا البته قیاس به نفس می فرمایند.
و معلم فرانسه که با استکان بازی می کرد گفت:
- شوخی نکنیم، آقا. حقیقت را قبول کنیم. من هم قوچان که رییس فرهنگ بودم، بیست سال پیش را می گویم، معلم حساب مان روس بود. دیوانه شد. درس را ول کرد. بعد هم نفهمیدم چه طور سر به نیست شد. در این سی سال که من در فرهنگم تا حالا چهار تا از همکارهام دیوانه شده اند...
- من مگر چرا آمدم رشته تخصصی ام را ول کردم و معلم نقاشی شدم؟ بله؟ برای این که پنج سال یا هفت سال یک مطلب معین را به مغز کره خرهای مردم فرو کردن، بحث و مطالعه را برای ابد رهاکردن، و حتی برای تدریس احتیاجی به مطالعه و تعمق نداشتن، و همان تنها اره و تیشه ای را که توی دانشسرا به دستمان
- آقا البته قیاس به نفس می فرمایند.
و معلم فرانسه که با استکان بازی می کرد گفت:
- شوخی نکنیم، آقا. حقیقت را قبول کنیم. من هم قوچان که رییس فرهنگ بودم، بیست سال پیش را می گویم، معلم حساب مان روس بود. دیوانه شد. درس را ول کرد. بعد هم نفهمیدم چه طور سر به نیست شد. در این سی سال که من در فرهنگم تا حالا چهار تا از همکارهام دیوانه شده اند...
- من مگر چرا آمدم رشته تخصصی ام را ول کردم و معلم نقاشی شدم؟ بله؟ برای این که پنج سال یا هفت سال یک مطلب معین را به مغز کره خرهای مردم فرو کردن، بحث و مطالعه را برای ابد رهاکردن، و حتی برای تدریس احتیاجی به مطالعه و تعمق نداشتن، و همان تنها اره و تیشه ای را که توی دانشسرا به دستمان