دست نیامده بود، ولی رییس ایل این عمل شهربانی را منافی مصونیت پارلمانی خود می دید و داشت طرح استیضاح خود را به امضای این و آن می رساند که ماده واحده سلب مصونیت از او تقدیم مجلس شد؛ به اتکای یک پرونده قطور شهربانی و شهادت بیست و یک نفر از خدمتکاران و اهل محل. باری، داشت آبرو ریزی عجیبی می شد که سر جنبان های مملکت دست به کار شدند و وزیر داخله را با رییس ایل آشتی دادند، به شرط این که هم لایحه سلب مصونیت و هم طرح استیضاح مسکوت بماند و مهر خانم نزهت الدوله هم بخشیده بشود. و این بار خانم که نزهت الدوله طلاق می گرفت، حتم داشت که برای حفظ آبروی دولت و ملت دارد فداکاری می کند و از سومین شوهر ایده آل خودش چشم می پوشد. و حالا خانم نزهت الدوله؛ که از این تجربه هم آزموده تر بیرون آمد؛ عقیده دارد که پیری و جوانی دست خود آدم است و هنوز در جست و جوی شوهر ایده آل خود این در و آن در می زند. باز خانه شهری اش را خریده و گران ترین مبل ها و فرش ها را توی اتاقش جمع کرده. ماهی پانصد تومان خرج ماساژ سینه و صورت خود می کند. رنگ موهایش را هفته ای یک بار عوض می کند. پیراهن های اورگاندی با سینه باز می پوشد. وقتی حرف می زند، هرگز اخم نمی کند