نام کتاب: زن زیادی
آمده بودند و سوءظن خودشان را نسبت به رییس ایل و خواهرش بیان کرده بودند و تا عصر تمام فامیل خانم نزهت الدوله به جنب و جوش افتاده بودند و از خاله خانباجی ها کمک گرفته بودند و دو روز زاغ سیاه خواهر شوهر مو بور و چشم آبی را چوب زده بودند تا دست آخر در خیابان عین الدوله خانه اش را گیر آورده بودند و روز بعد، یکی از خواهر خوانده های پیر و رند خانواده، به هوای این که «ننه قربون شکلت دم غروبه، الان نمازم قضا می شه.»، خدمتکار خانه فریفته بود و تو رفته بود و دست به آب رسانده بود و وضو ساخته بود و کنار حوض نمازی خوانده بود و از شیشه ها، یکی یکی مبل ها و اثاث خانم نزهت الدوله را وارسی کرده بود و بعد هم سر درد دل را با کلفت خانه باز کرده بود و از بدی زمانه و بی دینی مردم به این جا رسیده بود که اطمینان کلفت خانه را به دست بیاورد و کشف کند که خانم صاحب خانه یک خانم مو بور چشم آبی بسیار مهربان و نجیب است که زن رییس یک ایل هم هست و همان شبانه، وزیر داخله دستور داده بود که شهربانی دست به کار بشود و به خانه جدید رییس ایل بریزند و تمام اثاث خانم را نجات بدهند. و همه قضایا را صورت مجلس کنند و یک پرونده حسابی بسازند درست است که نشانه ای از جواهرها و نقره ها و ترمه های دزدی اول به

صفحه 48 از 161