نام کتاب: زن زیادی
و بیست و یک نفر از اعیان و وزرا و نمایندگان را از دو هفته پیش دعوت کرد و با دو تا از مهمان خانه های بزرگ شهر، برای پذیرایی آن شب، قرار داد بست. و کامیون های شرکت کتیرا که هم خانم نزهت الدوله و هم شوهر خواهرش درآن سهم داشتند سه روز تمام، مرغ و گوشت و سبزی و میوه و مشروب به شمیران می بردند و خلاصه از هیچ خرجی مضایقه نکردند. عاقبت شوهر ایده آلش را یافته بود. به سر و همسر می گفت:
«اگر آدم ارث پدرش را در راه به دست آوردن شوهر ایده آلش صرف نکند، پس در چه راهی صرف کند؟»
مجلس عروسی البته بسیار مجلل بود. یکی از شب های مهتابی اوایل تابستان بود و هوا بسیار مساعد بود. از دو روز پیش، تمام درخت های باغ را با تلمبه های بزرگ شسته بودند و لای تمام شاخ و برگ های آن ها چراغ های رنگارنگ کشیده بودند. فواره ها کار می کردند و دو دسته ارکستر آمده بودند و «پیست» رقص که تازه از زیر دست نجار و بنا در آمده بود گنجایش صد و پنجاه جفت رقاص که نه -رقصنده- را داشت. شراب را از توی قدح های گلسرخی بزرگ، با ملاقه های طلا کوب، توی لیوان های تراش دار باریک و بلند می ریختند؛ و به جای همه چیز، بوقلمون

صفحه 41 از 161