و بیش تر از همه در فکر حزب و روزنامه بودند و در همین گیر و دار و در میان همین آدم های تازه به دوران رسیده بود که خانم نزهت الدوله در مجلس جشن مشروطیت، با سومین شوهر ایده آل خود آشنا شد. شوهر تازه خانم نزهت الدوله، یکی از روسای عشایر غرب بود که تازه از حبس و تبعید خلاص شده بود و سر و سامانی یافته بود و با عنوان آبرومند نمایندگی مجلس، به تهران آمده بود. مردی بود چهارشانه، با سبیل های تابیده، صدایی کلفت و گرچه قدش کوتاه بود و کمی دھاتی به نظر می آمد و از نزاکت و این حرف ها چندان خبر نداشت، اما جوان بود و نماینده مجلس بود و یک ایل پشت سرش صف کشیده بود و ناچار پول دار بود. این یکی درست شوهر ایده آل نزهت الدوله بود. تابستان ها به ایل رفتن و سواری کردن و مثل مردها تفنگ به دوش انداختن و چکمه به پا کردن و زمستان ها در مجالس شبانه، با نماینده های مجلس و وزرا درباره آزادی احزاب و دولت و ملت کردن... حسن کار در این بود که شوهر ایده آل آخری، با «شرایط زمان و مکان» که در گفت گوی همه کس به گوش خانم می خورد، مطابق بود.
خانم نزهت الدوله که دیگر درباره امور زناشویی تجربه های زیادی اندوخته بود، این بار مقدمات کار را حسابی فراهم کرد.
خانم نزهت الدوله که دیگر درباره امور زناشویی تجربه های زیادی اندوخته بود، این بار مقدمات کار را حسابی فراهم کرد.