نام کتاب: زن زیادی
خواست خودش را در ردیف آن ها بشمارد او که فرزندان خودش را مدت ها بود ترک کرده بود و وارثی برای تجربیات شخصی خود نداشت ناچار همه دختر هایی را که با او مشورت می کردند، درست مثل دخترها یا خواهرهای خودش حساب می کرد و از ته دل برایشان می گفت که شوهر باید با آدم صمیمی باشد، وفادار باشد، چاپار دولت نباشد، وقیح نباشد خوش هیکل و پولدار باشد، از خانواده محترم باشد و بهتر از همه این که چشم هایش آبی باشد. خانم نزهت الدوله، البته به سواد و معلومات نمی توانست چندان عقیده ای داشته باشد. خودش پیش معلم سرخانه، چیزهایی خوانده بود. شوهر خواهرش که وزیر شده بود، چندان با سواد و معلومات نبود. شوهر اول خودش هم که آنقدر بد از آب درآمد، فارغ التحصیل مدرسه سن لویی بود و دو سالی هم فرنگستان مانده بود. باری، دو سه ماهی از طلاق دوم نگذشته بود که پدرش مرد. با شکوه و جلال تمام و موزیک نظامی و ختم در مسجد سپهسالار و خواهر برادرها تازه از تقسیم ارث و میراث فارغ شده بودند که شهوریور بیست پیش آمد. شوهر اول خانم نزهت الدوله که مغضوب دوره سابق بود، وزیر خارجه شد و مجالس و شب نشینی ها پر شد

صفحه 36 از 161