دلم برایش رفته بودها! به خدا نه. با آن چک و چانه مرده شور برده اش و با آن پای شلش.
ولی آخر ممکن بود توله ای برایش راه بیندازم .و تا یک سال دیگر هم خدا خودش بزرگ بود. به همه این ها راضی شده بودم که دیگر نان خانه پدرم را نخورم. دیگر خسته شده بودم .سی و چهارسال صبح ها توی یک خانه بیدار شدن و شب توی همان خانه خوابیدن آن هم چه
خانه ای! سال های آزگار بود که هیچ خبر تازه ای، هیچ رفت و آمدی، هیچ عروسی زبانم لال ، هیچ عزایی، در آن نشده بود. بعد از این که برادرم زن گرفت و بیا و برویی برپا شد، تنها خبر تازه خانه ما جنجال شب های آب بود که باز خودش چیزی بود.
و همین هم تازه ماهی یک بار بود. حتی کاسه بشقابی توی کوچه ما داد نمی زد. نمی دانید من چه می گویم من می خواهم بگویم خانه پدرم بد بود ، ها، نه بی چاره پدرم .اما من دیگر خسته شده بودم. چه می شود کرد؟ من خسته شده بودم دیگر. می خواستم مثلا خانم خانه خودم باشم . خانم خانه! اما مادر و خواهر او خانم خانه بودند. راضی بودم کلفتی همه شان را بکنم و یک سال دست نگه دارد. ولی نکرد. من حالا می فهمم چرا نصف بیشتر مهر را نقد داد. همه اش هفتصد و پنجاه تومان مهرم کرده بود. که
ولی آخر ممکن بود توله ای برایش راه بیندازم .و تا یک سال دیگر هم خدا خودش بزرگ بود. به همه این ها راضی شده بودم که دیگر نان خانه پدرم را نخورم. دیگر خسته شده بودم .سی و چهارسال صبح ها توی یک خانه بیدار شدن و شب توی همان خانه خوابیدن آن هم چه
خانه ای! سال های آزگار بود که هیچ خبر تازه ای، هیچ رفت و آمدی، هیچ عروسی زبانم لال ، هیچ عزایی، در آن نشده بود. بعد از این که برادرم زن گرفت و بیا و برویی برپا شد، تنها خبر تازه خانه ما جنجال شب های آب بود که باز خودش چیزی بود.
و همین هم تازه ماهی یک بار بود. حتی کاسه بشقابی توی کوچه ما داد نمی زد. نمی دانید من چه می گویم من می خواهم بگویم خانه پدرم بد بود ، ها، نه بی چاره پدرم .اما من دیگر خسته شده بودم. چه می شود کرد؟ من خسته شده بودم دیگر. می خواستم مثلا خانم خانه خودم باشم . خانم خانه! اما مادر و خواهر او خانم خانه بودند. راضی بودم کلفتی همه شان را بکنم و یک سال دست نگه دارد. ولی نکرد. من حالا می فهمم چرا نصف بیشتر مهر را نقد داد. همه اش هفتصد و پنجاه تومان مهرم کرده بود. که