نام کتاب: زمانی برای کشتن
زدند. مدیران و کارمندان عالی رتبه بندرت سری به آن جا می زدند. این گونه افراد ساعتی دیرتر در چایخانه گرد هم می آمدند و در مورد سیاست داخلی، تنیس، گلف و بازار بورس حرف می زدند. صحبت مشتریان کافه تریا عمدتا حول محور سیاست محلی و وضع شهر، فوتبال و ماهیگیری می چرخید. جیک یکی از معدود پشت میز نشینهایی بود که صاحب و مشتری های کافه تریا وجودش را تحمل می کردند. کارگرها جیک را دوست داشتند و به او احترام می گذاشتند. بسیاری از آنها در مورد اموری از قبیل اجرای وصیتنامه، تنظیم اسناد خرید و فروش، طلاق، تقدیم دادخواست و چیزهایی از این قبیل به او مراجعه کرده بودند. گاهی او را با ذکر لطیفه های نه چندان مودبانه درباره ی وکلا، دست می انداختند، ولی جیک این موضوع را جدی نمی گرفت و به راحتی از آن می گذشت. بسیار پیش می آمد که هنگام صرف صبحانه از او خواهش می کردند احکام صادره از سوی دادگاه عالی یا دیگر موارد پیچیده ی حقوقی را برای آنها توضیح دهد و او با طیب خاطر بدون حق الزحمه به آنها مشاوره می داد. جیک در توضیح این گونه مسائل خیلی خوب می توانست فرعیات و جوانب غیر مهم را به کناری گذاشته و فورا به اصل موضوع بپردازد و مستمعین او از این بابت بسیار سپاسگزار بودند. آنها همیشه با جیک هم عقیده نبودند، اما می دانستند که جوابهای او صریح و صادقانه است. گاهی کار حتی به مشاجره ی لفظی هم می کشید، اما هرگز کسی در این میان آزرده خاطر نمی شد.

صفحه 40 از 765