نام کتاب: زمانی برای کشتن
چهار سال یکبار در چار چوب پروژه ی تابستانی خود که جنبه ی سنتی داشت، بیرون ساختمان را با قشر جدیدی از لعاب سفید و براق رنگ می کردند. درآمد حاصل از فروش چند سری اوراق قرضه ی دولتی، ساختن این یا آن بنای جدید و یا تعمیر و نوسازی ساختمانهای قدیمی را میسر ساخته بود. چمن محوطه ی جلوی دادگاه کاملا مرتب و بی عیب بود و گروهی از زندانیان هفته ای دو بار آن را کوتاه می کردند. در کلانتون سه رستوران وجود داشت: دو رستوران برای سفید پوستان و یکی هم برای سیاهپوستان. هر سه رستوران در حاشیه میدان شهر قرار داشتند. رستوران «کلود » پاتوق سیاهپوستان بود و در ضلع غربی میدان قرار داشت. ورود سفید پوستان به رستوران کلود و صرف غذا نه ممنوع بود و نه امری غیر عادی. ایضا کسی مانع ورود سیاهان به « چایخانه » در ضلع جنوبی میدان و یا به «کافه تریا » در خیابان واشنگتن نمی شد، اما از زمانی که در دهه ی هفتاد قوانین جدایی نژادی لغو شد، سیاهان به میل خود از این کار صرف نظر می کردند. جمعه ها جیک هم مانند بسیاری از لیبرالهای کلانتون برای صرف کباب گوشت به رستوران کلود می رفت. اما هر روز صبح رأس ساعت شش مشتری دائمی کافه تریا بود. اتومبیل را جلوی دفتر کارش پارک کرد و پیاده به کافه تریا رفت. کافه از یک ساعت قبل کار خود را آغاز کرده و اکنون محیط آن پر از جنب و جوش بود. گارسونها با عجله به این سو و آن سو می رفتند، قهوه و صبحانه سرو می کردند و با مشتریان همیشگی کافه که اغلب مزرعه دار، مکانیک، کارگر و مامور پلیس بودند، گپ می

صفحه 39 از 765