نام کتاب: زمانی برای کشتن
« ویلارد هم در کافه است؟ » « بله، و حسابی هم بهش خوش می گذره. » « کجا نشسته اند؟ » « سمت چپ، کنار دستگاه های فیلیپر. » اوزی سری تکان داد و گفت: « خیلی خوب بامپوس. کارت را خوب انجام دادی، حالا دیگر از اینجا برو. » هاستینگز به مرکز پلیس تلفن زد و نام آن دو نفر را ذکر کرد. اسامی از مرکز به معاون کلانتر «لونی » که جلوی منزل « پرسی بولارد » قاضی کانتی منتظر بود، ابلاغ شد. لونی در خانه ی قاضی را به صدا در آورد و دو احضاریه رسمی به امضای کلانتر و دو حکم جلب به نام کاب و ویلارد به قاضی داد. بولارد پای اوراق جلب را امضا کرد و آنها را به لونی پس داد. لونی از قاضی تشکر کرد و به راه افتاد. بیست دقیقه بعد، اوزی حکم جلب آن دو نفر را که به امضای قاضی رسیده بود، در دست داشت. دقیقا رأس ساعت بیست و سه، اعضای ارکستر در وسط یک آهنگ، دست از نوازندگی برداشتند. صدای ریختن تاس ها قطع شد، رقاصان از حرکت باز ایستادند و توپ های بیلیارد بی حرکت ماندند. یکی از حاضرین چراغ ها را روشن کرد. همه ی نگاه ها متوجه ی کلانتر بود که همراه با همکارانش به آرامی از بین میزها می گذشت

صفحه 28 از 765