بی سیم مطلع شد که خبر چین او شخص مظنون را در آبجو فروشی هیوز پیدا کرده است. دو ماشین گشت دیگر هم از راه رسیدند، ولی موقتا دورتر از کافه ی فوق الذکر توقف کردند و در انتظار دستور شروع عملیات نشستند.
هاستینگز پرسید: « از کجا اینقدر مطمئنید که ماجرا زیر سر کاب است؟ »
« مطمئن نیستم، فقط حدس می زنم. دخترک از یک وانت با رینگ های براق و لاستیک های پهن اسپرت صحبت کرده بود. »
« این مشخصات با حدود دو هزار خودرو تطابق دارد. »
« بله، ولی تونیا چیزهای دیگری هم گفته. مثلا گفته که این وانت، زرد رنگ و نو بوده و به پنجره عقب آن یک پرچم بزرگ آویزان بوده است. »
« پس حالا فقط با دویست خودرو سر و کار داریم. »
« شاید هم کمتر. مگر چند آدم پست و رذل مانند کاب وجود دارد؟ »
« با این حال اگر بیگناه باشد آن وقت چه؟ »
« شک دارم که بیگناه باشد. »
« حالا اینطور فرض کنیم. »