نام کتاب: رمان 1984
انقلاب های فرانسه و انگلیس و آمریکا تا حدودی به گفتار خویش درباره‌ی
حقوق بشر، آزادی بیان، برابری در پیشگاه قانون و نظایر آنها باور کرده و حتی سلوک خود را تا حدی به دست تأثیر آنها سپرده بودند. اما در چهارمین دهه‌ی قرن بیستم، جمله جریانات عمده ی تفکر سیاسی سلطه جو شده بودند. بهشت زمینی، درست در لحظه ی تحقق، بی اعتبار شده بود. هر نظریه‌ی سیاسی نوین، با هر اسمی که یدک میکشید، به سلسله مراتب و گروه بندی منجر می شد. و در چشم اندازی که پیرامون ۱۹۳۰ دامن گسترد، روش هایی که از مدتها پیش، و در بعضی موارد از صدها سال پیش، منسوخ شده بود - حبس بی محاکمه، به کار گماردن اسرای جنگی به صورت برده، اعدام های علنی، شکنجه برای گرفتن اعتراف، گروگانگیری و اخراج کل جمعیت ها نه تنها رواج دوباره یافت، که با تسامح روبه رو شد و آدم هایی از این روشها دفاع کردند که خود را روشن فکر و مترقی می انگاشتند.
پس از دهه‌ای جنگ های ملی و داخلی، انقلابات و ضدانقلابات، در تمام قسمت های دنیا بود که سوسیانگل و رقبای آن به صورت نظریات سیاسی شسته رفته ظهور کردند. اما نظام های گوناگونی که عموما توتالیتر نامیده می شدند و در اوایل قرن ظهور کرده بودند، آنها را تحت الشعاع قرار داده بودند و خطوط اصلی دنیا، که از هرج و مرج جهانگیر بیرون می آمد، از مدت ها پیش آشکار بود. به همین سان، نوع آدم هایی که دنیا را در اختیار می گرفتند نیز آشکار بود. اشرافیت نوین از دیوانسالاران، دانشمندان، تکنسین ها، سازمان دهندگان صنف بازرگانی، تبلیغاتچی های متخصص، جامعه شناسان، معلمان، روزنامه نگاران، و سیاستمداران حرفه ای، تشکیل می شد. این آدم ها، که ریشه در طبقه ی متوسط حقوق بگیر و درجات بالای طبقه ی کارگر داشتند، شکل گیری و گردهمایی خود را از دنیای بی حاصل صنعت انحصارگرا و حکومت تمرکزیافته گرفتند. در مقام قیاس با افراد همتراز خویش در دوران های گذشته، حرص و آز چندانی نداشتند، تجملات وسوسه شان نمی کرد، عطش بیشتری برای قدرت داشتند، و از همه مهم تر، از کردار خویش آگاه تر بودند و در نابود کردن مخالفان عزم راسخ تری

صفحه 192 از 283